6 Mar, 17:43
🦋 آرشیو مانهوای یائویی اکشن و اسمات💕
🦋 آرت جذاب و کیفیت بالای فایل ها🤩
🦋 ترجمه روان فارسی و فنآرت های متنوع😡
لینکش محدودیت جوین داره
6 Mar, 14:26
♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️ 👁👁
🤩 تئوریهایی که با خوندنشون قلبت وایمیسته
🤩 چهره ایگریس از انیمهای که اینروزا ترکونده
محتوای چنل برای افراد زیر 17 سالو افراد با مشکل قلبی مناسب نیست
6 Mar, 13:41
6 Mar, 12:46
6 Mar, 12:43
6 Mar, 12:32
❞فرماندهی شوالیه ها الکساندر، بعد از دریافت یه گزارش از روستای استریزن، راهی اونجا میشه.وقتی که در حال گشت و گذار توی جنگل بود، اون یه... اژدها میبینه؟"سالهاست که اژدهایی توی قاره دیده نشده، پس... اون کیه؟"❝
6 Mar, 10:35
❞يه موجود فانى و يه شيطان با همدیگه همراه ميشن، و يه سفر بى پايان به سمت سرزميناى پهناور رو شروع ميكنن. شخصى كه حالش از ناميرايى بهم ميخوره، يه روح شيطانى كه بدون ذره اى اهميت دادن كشت و كشتار به راه ميندازه، يه خداى خونسرد و بى عاطفه، اسير باشكوه زندان يينگ ژو...با گذشت سالها رازاى بيشتر و بيشترى فاش ميشن.ياشوآن واقعا كيه؟چرا نه پير ميشه و نه ميميره؟چرا خاندان اشباح گنجشك به دست خدايان نه گانه ى بهشت محكوم و نابود شدن؟انگيزه ى واقعيه ياشوآن چى ميتونه باشه...؟
5 Mar, 21:42
5 Mar, 21:33
❞داوون و داهی خواهر برادری هستن که تو خونه والدینشون پیش همدیگه زندگی میکنن. از اونجایی که داوون سوگلی مامان باباشه، داهی رابطه خوبی باهاش نداره. داوون که از درس و زندگی بریده، همیشه تو اتاقش مشغول گیم زدنه. ولی داهی متوجه رفتای عجیب برادرش میشه. بعد از اینکه تو کامپیوترش به یه چیز وحشتناک برمیخوره، از اون و کارایی که ممکنه انجام بده میترسه. تصمیم میگیره از عمه و دوست صمیمیش کمک بخواد تا سر از ماجرا در بیارن.❝
5 Mar, 20:31
❞ این داستان تاپیه که به زمان قبل از مرگ باتمش برگشته.وینستون، خدای مسابقات فرمول یک، تنها رقیبِ همیشگیش، هانترو از دست داد. با اینکه حریف های ماهر دیگه ای پشت سر هم میومدن، ولی اون پادشاه بی رقیب دنیای سرعت باقی موند. اما یه روز، وقتی وینستون از خواب بیدار شد، فهمید به زمانی برگشته که هانتر فقط ۱۸ سالشه. وینستون: «میخوای باهمدیگه به قلمروی سرعت فرمانروایی کنیم و تنها پادشاه من باشی؟»❝
رمان چینی یائویی(دانمی) جدید برا فوجوشیای عزیز آوردیم.اگه رمان خونید و از خوندن کارایی مثل استاد تعالیم شیطانی و هاسکی لذت بردین اینکار اگورپگورو از دستش ندین🙂↔️🤌
5 Mar, 20:14
❞"بیدار نشو. لطفا بیدار نشو." تو بیمارستان درخت صنوبر یه بیمار خیلی عجیب هست. مردی که دو سال تو کما بوده و سو لی یون اونو مخفی کرده. تموم چیزی که میخواست یه زندگی آروم بود، بخاطر همین هر شب دعا میکنه که اون بیدار نشه. ولی اون مرد یک روز چشماش رو باز میکنه."اومدی تا سر یه هالو شیره بمالی، حرومی بیمغز؟" بدون هیچ خاطره و منطقی، اون مرد سر تا پا یه معمای خطرناک بود. تو همین لحظه بود که لی یون اشتباه وحشتناکی کرد. اون به مردی که دو سال قبل تو کوهستان داشت یکی رو زنده به گور میکرد و سعی داشت خودش رو هم بمشه دروغ گفت..."مـ من همسرتم، کوان چه وو!"❝
5 Mar, 18:07
5 Mar, 17:34
❞ایونها خواهر کوچیکتر یه فاحشهاس، کسی که شهرت زیادی داره و برای همین مدیر فاحشهخانه؛ اصرار بر ورود ایونها به این کار داره.در این بین، فردی ناشناس عاشق صدای ایونها میشه و اون رو میخره.سرنوشت این دونفر چی میشه؟❝
فصل اول کار تیم لیلیث کمیک❤️🔥
5 Mar, 17:06