🔥تاریخ بدون جعل🔥


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


ناگفته های تاریخ ایران و جهان
متن ها و وقایع مستند تاریخی🕊
انسانیت تو باید محصول تو به نسل اینده باشد👍
#ملتی_که_تاریخ_خود_را_نداند_محکوم_به_تکرار_آن_است.
https://t.me/joinchat/AAAAAENAY3hUzJh7v_RNYQ

Связанные каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: هواشناسی و تعطیلی ایران
این پروکسی قطع نمی شه خودم دارم استفاده می کنم👇🏼💜
پروکسی روسی مخصوصِ wifi
پروکسی روسی مخصوصِ mci همراه اول
پروکسی روسی مخصوصِ mtn ایرانسل
‌پروکسی روسی مخصوصِ rightel رایتل
پروکسی روسی ضدفیلترِ همه اپراتورها
https://t.me/+jHIsq0QFWaE4MTli
https://t.me/+jHIsq0QFWaE4MTli


تنها کسی که توانست کتاب قانون ابن سینا كه به عربى نوشته شده بود را به فارسی ترجمه کند، عبدالرحمان شرفکندی متخلص به هَژار شاعر، نویسنده، مترجم، واژه شناس و محقق کُرد بود. اين ترجمه چنان ارزشمند بود كه حتى رهبر معظم کشورمان آيت الله خامنه اى نيز در يک سخنرانى از اين ترجمه با ارزش تجليل كرده بود. او اشعار خيام را نيز به كردى ترجمه كرده بود.

هژار بر اثر بیماری در اسفندماه ۱۳۶۹ در تهران درگذشت. پیکر او را به مهاباد منتقل کردند و در حالی‌که شهر در ماتم نشسته‌بود و جمعیت انبوهی از دور و نزدیک برای وداع با وی گرد آمده‌بودند حتی مسعود بارزانی، رئیس‌جمهور کنونیِ عراق نیز در مراسم ختم او حضور داشت.

🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥


‍ " یادی کنیم از مسافرانی با دستهای خالی "
آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند
رفتند و شهر خفته ندانست کیستند
فریادشان تموج شط حیات بود
چون آذرخش در سخن خویش زیستند
مرغان پر گشوده ی طوفان که روز مرگ
دریا و موج و صخره بر ایشان گریستند
می گفتی ای عزیز ! سترون شده ست خاک
اینک ببین برابر چشم تو چیستند
هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز
باز آخرین شقایق این باغ نیستند
"شفیعی کدکنی "

"درود بر روان تمامی شهدای جنگ تحمیلی"


🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥


مدال مخصوص سربازان آمریکایی بازنشسته ای که در پیکاری به نام خلیج فارس شرکت داشته اند.
فقط برای یادآوری به بزرگوارانی که جغرافیایشان خوب نیست.

خلیج همیشگی فارس


🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥


میدونستین در سال ۱۳۱۹ برای داشتن رادیو در منزل مجوز لازم بوده؟‌ این کپی یکی از این مجوز هاست

روال این بود که اول باید به شهربانی میرفتین تا پروانه داشتن رادیو به نامتان صادر می‌شد. بعد می‌رفتین خیابان پشت شهرداری تهران و با نشان دادن آن مجوز، یک دستگاه گیرنده می‌خریدین. اگر هم می‌خواستین آن رادیو را به شهرستان ببرین یا بفروشین، باید از شهربانی اجازه گرفته میشد

این قانون احتمالا به دلیل شرایط خاص دوران جنگ جهانی دوم تصویب شده بود و نهایتا در سال ۱۳۳۱ لغو شد.

🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥


كنت دو گوبينو سفير فرانسه در ايران، در دهه 1860 پس از بازگشت به فرانسه کتابی نوشت به عنوان: سه سال در ایران

در بخشی از کتابش آمده است: ايرانيان ساعت تعيين نمى‏ كنند. مى‏ گويند عصر مى‏ آيم و گاه ميزبان را از ساعت ۳ تا ۸ منتظر مى‏ گذارند. لندور انگلیسی که در اوایل قرن بیستم از ایران بازدید داشته در خاطراتش می نویسد: در هیچ جای جهان مثل ایران وقت بی ارزش نیست. ایرانی باید فرصت داشته باشد تا در کاری فکر کند.

🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥


عکس خانوادگی در سال ۱۳۴۶
یک زوج ایرانی با ۱۲ فرزند




🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥


دور گردون گر دو روزی
بر مراد ما نگشت
دائما یکسان نباشد حال دوران
غم مخور... حافظ

سلام. صبحتون دلنشین❤️


🆔 @ghimat_khodronews


گورستان اسرار امیز در ایران

گورستان "سفید چاه"، اولین گورستان مسلمانان در ایران و از آثار بجامانده دوره تیموریان بوده که در مازندره واقع شده است. خاک این گورستان سفید است، سنگ قبرهای آن همه به صورت عمودی هستند. بر روی سنگ قبرها حکاکی‌های عجیب و غریبی همچون آیینه، شانه، دوک نخ ریسی، قیچی و گاوآهن و... وجود دارد که احتمالا نمادی از شغل و سرگذشت متوفیان است.

افسانه‌های بومی و محلی زیادی از این گورستان روایت می‌شود. بومیان خاک سفید این گورستان را جادویی می‌دانند و باور دارند که به خاطر این خاک سفید، جنازه مرده‌ها از بین نمی‌رود.

برخی محلی‌ها می‌گویند که اجنه در این قبرستان رفت و آمد دارند. شب‌ها، اطراف قبرستان مه گرفته و بسیار ترسناک می‌شود، و می‌گویند که ممکن است بخاطر مه راهتان را شب‌ها در این گورستان گم کنید.جعبه‌ای چوبی و بسیار قدیمی در این گورستان وجود دارد. مردم محلی اعتقاد دارند که این جعبه طلسم‌شده و توسط اجنه نیز محافظت می‌شود و اگر این جعبه از گورستان خارج شود، شومی را با خود به همراه می‌آورد.

گورستان "سفید چاه" ثبت ملی شده و جز آثار دیدنی و گردشگری محسوب می‌شود.


🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥


ایرانیان باستان تنها کسانی بودند که شلوار میپوشیدند .

مردمان دیگر تمدنها چون آشوریان، بابلیان و یونانیان شلوار نمیپوشیدند تا جایی که یونانیان به ایرانیان به دلیل پوشیدن شلوار کنایه میزدند.


🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥


بخت گشایی دختران در قدیم

تهرانیان قدیم برای آنكه دختران شان زودتر راهی خانه شوهر شوند و به قولی بخت شان بازگردد آداب و رسوم خاصی داشتند كه ذكرش خالی از لطف نیست.

یکی از اعتقادات تهرانیان قدیم ، در بخت‌گشایی دختر ، این بود که وقتی *پنبه زنی* را به خانه می‌آوردند، و مشغول کار می‌شد ، پس از مدتی که کار می‌کرد، با تمهیدی از او می‌خواستند که دست از کار بکشد و برای صرف چای به داخل خانه آید.....
در این زمان به سرعت دختر دم بخت را می‌آوردند و به طوری که پنبه زن نبیند، دختر را از میان کمان پنبه زنی عبورش می‌دادند و اعتقاد داشتند که به زودی زه کمان هنگام کار پنبه‌زن پاره می‌شود و به این ترتیب بخت دخترشان هم باز می‌گردد.

یا عقیده دیگر این که هرگاه قرار بود، *قصابی* برای کشتن گوسفند نذری به خانه همسایه رود ، مادر دختر چادر دخترش را برداشته ، نزد قصاب می‌رفت و از او خواهش می‌کرد که پس از سر بریدن گوسفند ، چادر دختر را از توی روده آن عبور دهد.

با این امید که وقتی دختر چادر را سر کرد ، به زودی بختش باز شود.
البته دستمزد قصاب هم در این ماموریت جدا از پول یک کله قند با ارزش بوده است!


🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥


محوطه سیلک کاشان!

محتمل‌ترین نظر در مورد نام این محوطه برگرفته از واژه‌ی "سیاله" است که در منطقه‌ی‌فرهنگی کاشان کاربرد داشته و به معنای قطعه سفال‌های شکسته است. چون سطح این تپه پر از این قطعه سفالهاست احتمال خیلی زیاد نام سیلک ریشه در این واژه دارد.


🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥


به نظر می رسد که قلیان از ضروریات اصلی مهمانی در دوره قاجار بوده است. زیرا در این دوره نه تنها بسیاری از درباریان پذیرای قلیان شدند، بلکه مشاغلی در ارتباط با آن نیز در دربار شکل گرفت. اهمیت قلیان به حدی بود که بسیاری از سفرنامه نویسان بدان اشاره داشته اند. سیاحان اروپایی که به ایران سفر کرده اند، به قلیان و کشیدن تنباکو در ایران اشاره کرده اند؛ برای مثال تاورنیه که در دوره صفوی به ایران آمد، درباره قلیان چنین نوشته است: "ایرانیان تنباکو را با دستگاهی کاملا اختصاصی میکشند، در کوزه گلی دهان گشادی به قطر ۳ انگشت، تنه قلیان از چوب یا نقره که سوراخی در وسط دارد را قرار می دهند و بر سر آن مقداری تنباکوی نم دار با کمی آتش میگذارند و در زیر قلیان سوراخ ممتدی است که در حالی که نفس را بالا میکشند، دود تنباکو با شدت از امتداد سوراخ پایین آمده و داخل آب که به رنگ های مختلف می آمیزد داخل می‌شود. این کوزه مرتبا تا نصفه آب دارد. دود که در آب است به سطح می آید و هنگامی که نفس را بالا میکشند از نی قلیان دود به دهان وارد می‌شود. به واسطه آبی که به قلیان میریزند دود تنباکو تصفیه می شود و کمتر ضرر می رساند."
@Tarikheiranvjahan


چیت بافی
چیت که در برخی نقاط به چیغ معروف است بافته ای حصیر مانند است که با نی های تو خالی و موی بز بافته می شود، چیت در دو نوع ساده و گلدار یافت می شود و از آن به عنوان حصار دور سیاه چادر وهمچنین در تقسیم بندی فضای داخلی آن استفاده می شود، این هنر در میان تمامی عشایر لرستان رواج دارد و زنان معمولاً آن را درمحل گرمسیر واقع در مناطق جنوبی استان لرستان که محل رویش نیهای مردابی است اسفند و فروردین ماه هرسال می بافند.




🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥


بیا یادِ شهیدان زنده داریم
که خون شان رازِ سرخِ سرنوشت است
بنازم من شهیدانِ وطن را
که نامِ سرخشان تاج بهشت است.

« مهدی اخوان ثالث »


🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥


جالب است بدانید نادرشاه افشار پس از تصرف هند ثروتی معادل ۷۰۰ میلیون روپیه به ایران آورد و تا ۳ سال از مردم هیچ مالیاتی نگرفت.
اروپایی ها به وی لقب ناپلئون ایرانی را داده بودند!
همچنین نادرشاه با لقب آخرین فاتح و جهانگشای شرق شناخته می شود ، مرزهای قلمرو ایران در دوران نادرشاه از سمت شرق به مرزهای دوران هخامنشیان رسید!


🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥


تصویری از نخستین جراح و سرطان شناس زن ایرانی
سکینه پری متولد 1281 که در روسیه دیپلم دکتری گرفت و 1314 اجازه نامه پزشکی گرفت.


🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥


دومین درخت کهنسال ایران با قدمت ۷۰۰ ساله
ادبیات عامه آن رو به دوران ساسانی و افسانه شیرین و فرهاد نسبت می دهند. در ادبیات فولکلور در خصوص این درخت اومده که، این درخت رو شیرین در زمان شکسته شدن پای اسب خسرو پرویز و دیدار او با فرهاد در طاق بستان به عنوان یادگاری می کاره.

این درخت در طول تاریخ به نام های مختلفی هم چون دارپهلوان، درخت رحمت و درخت کهنسال طاق بستان نامگذاری شده و در سال ۱۳۸۸ به عنوان یکی از آثار طبیعی به ثبت ملی رسید!

🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥


درسی اخلاقی از سهراب سپهری
خیــلی قشنگه حیفه نخونیمش!!!

سخت آشفته و غمگین بودم
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند،
درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…

خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم...
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !

اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم...
سومی می لرزید...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود...

دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف،
آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید...
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
” ما نوشتیم آقا ”

بازکن دستت را...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...

گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کردو سپس ساکت شد...
همچنان می گریید...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله

ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ……
گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن

چون نگاهش کردم،
عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..

صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند...

خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه ی آنان بودم

پدرش بعدِ سلام،
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما ”
گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا …….

چشمم افتاد به چشم کودک...
غرق اندوه و تاثرگشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر ….

من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم

من از آن روز معلم شده ام ….
او به من یاد بداد درس زیبایی را...
که به هنگامه ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
یا چرا اصلا من
عصبانی باشم
با محبت شاید،
گرهی بگشایم
با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...

سهراب سپهرى


🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥


عمارت مشیرالدوله

عمارت مشیرالدوله، منزل حسن پیرنیا، مورخ بزرگ ایرانی در خیابان منوچهری تهران (بین لاله‌زار و فردوسی) قرار دارد.

این بنا در میانهٔ سده نوزدهم میلادی بنا شده‌است.

حسن پیرنیا ملقب به “مشیرالدوله” آثاری چون نخستین کتاب تاریخ ایران باستان، نخستین قانون مدون حقوق بین‌المللی به زبان فارسی و از همه مهم تر فرمان مشروطیت را در این خانه نبشته است.

مجموعهٔ منزل مسکونی مشیر الدوله شامل عمارت مسکونی و حیاطی فراخ می‌شد که سال‌ها پس از مرگ مشیرالدوله بخشی از این حیاط _ که اکنون در حد فاصل عمارت اصلی و خیایان منوچهری قرار دارد _ از عمارت اصلی تفکیک شد و به عنوان مطب پسر مشیر الدوله مورد استفاده قرار گرفت و بعدها هم از سوی وِرَثگان به فروش رسید و بنای اصلی وقف دولت ایران شد که هم‌اکنون به مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و طب مکمل اختصاص دارد.



🔥 @Tarikheiranvjahan 🔥

Показано 20 последних публикаций.

13 205

подписчиков
Статистика канала