Фильтр публикаций


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
به افتخار این مرد بزرگ لایک کنید ❤️🙏

انسانیت هنوز زنده است
.


🅰 @dastanvpand1

11k 0 106 314

Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
نظر جالب عایشه گل درباره مرد های ایرانی در گفتگو با رشید پور🤍


🅰 @dastanvpand1


꧁•°┅🍃🌺❀🌺🍃┅°•꧂

📚دآســټـآݩک

بابا از یک جایی به بعد برای کادوی روز پدر خودش ایده می‌داد. انجیر خشک، زیرپیراهن که اغلب دومی را می‌خواست.

ما هم از خدا خواسته ایده‌ها را توی هوا می‌قاپیدیم و بین سه نفرمان تقسیم می‌کردیم. فی‌الفور می‌پریدیم سر کوچه و به سرانجام می‌رساندیم. انجیر خشک را می‌‌گذاشت توی یکی از کشوهای پاتختی کنار دستش و تا دانه آخر دیگر کسی کیسه انجیر را نمی‌دید. زیر‌پیراهن را همان موقع تنش می‌کرد نه برای این که خوشحالمان کند. برای این که ببیند یقه‌اش تنگ است یا گشاد.

نتیجه هم قریب به اتفاق این بود که فریبا را با مدرک خیاطی‌اش مجبور کند یقه زیرپیراهن را با قیچی برساند به اندازه‌ای که خودش تعیین می‌کرد. بعد هم با دقت لبه‌های پِرپری یقه را چرخکاری کند. خلاصه که یک ایده حاضر و آماده، ساده و دم دستی برای خودش ماجرایی می‌شد. برای همین هر سال روز پدر ما در به در دنبال زیرپیراهن یقه گشاد بودیم که کمیاب بود البته.

آخرین سالی که روز پدر را نفس می‌کشید هیچ ایده‌ای نداد. نفسش به سختی در میامد. سرطان داشت و ما بی‌خبر بودیم. من هم به سلیقه خودم یک کمربند برایش خریدم که دو ثانیه بعد از باز شدن جعبه‌اش با دست‌های بابا شوت شد گوشه اتاق با زیرنویس فارسی که " توی این وضع کمربند به چه دردم می‌خورَد"
تمام راه برگشت دلم می‌خواست به همه درخت‌های کنار پیاده‌رو یکی یک مشت حواله کنم اما فقط زورم رسید کمربند را بکوبم روی پیشخوان مغازه و با حرص بگویم: "بگیر آقا، این به درد بابای ما نخورد!"

💢تمام این خطوط را که نصفش هم تکراری بود نوشتم که بگویم آدم گاهی دلش می‌خواهد به خاطر یک زیرپیراهن پرپری کل شهر را اسیر و ابیر شود، دلش می‌خواهد باباش هدیه روز پدرش را بکوبد توی صورتش، اصلا با همان کمربند بزند فرق سرش، کف دستش و هر لیچاری که خواست بارش کند اما باشد...
بودن یا نبودن علی الخصوص در چنین روزی مسئله‌ای‌ست برای خودش!💢

#پریسا_زابلی_پور

🅰 @dastanvpand1


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🌹🌷آدمی را آدمیت لازم است

عود را گربو نباشد هیزم است.....

اگر این درنده‌خویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت


🅰 @dastanvpand1


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
سلام بر آنهایی که
وجودشان
از غم این دنیا میکاهد🍃🤌

سلام صبحتون بخیر.روزتون خوش



🅰 @dastanvpand1


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🎸🎺🎷🎻🥁🎹

هر که شود صید عشق، کی شود او صید مرگ؟
چون سپرش مه بود، کی رسدش زخم تیر؟

سر ز خدا تافتی، هیچ رهی یافتی؟
جانب ره بازگرد، یاوه مرو خیر خیر

#مولانا

  لحظات خوبی داشته باشید
سلامت باشید و سرافراز روزگار


🅰 @dastanvpand1


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
روز پدر پیشاپیش مبارک😍😂

روز پدر طلا میخرید یا ....؟


🅰 @dastanvpand1


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
بی واسطه خوب باشیم...


باشاد بودن،زیبا بودن،خندیدن،رقصیدن و آواز خواندن  هم میتوان به بهشت رفت....
کافیست (خوب باشیم و انسان)🙏❤️🦋


🅰 @dastanvpand1


🌺🌿🍃🌺🌿🍃🌺🌿🍃
🌿
🌱
⇩⇩⇩ داسـتـــ📚ــــان⇩⇩⇩

#مهمانی_شبانه

✨✨من
#سوگل هستم ۲٠سالمه دوسال پیش عروسی دختر عمم بود عروسی مختلط بود حجابم آزاد یهو از دور چشم تو چشم با یه پسری شدم ومحو نگاهش شدم دلم لرزید،یهو سریع رومو برگردوندم تا متوجه نگاهم نشه، نمیدونستم اسمش چیه فقط میدونستم فامیلای دختر عمم هست، موقع رقص تانگو عروس و داماد بود و همه چراغ ها خاموش بود و فقط چند تا چراغ رقص نور روشن بود، و همه محو تماشای عروس و داماد بودن که یکدفعه وسط جمعیت دیدم یواشکی یکی دستمو گرفت،کشیدم کنار، سرمو که برگرداندم دیدم.......

همون پسره هست، یواشکی گفت
#آرش هستم این شمارمه خوشحال میشم توهم زنگ بزنی خودتو بهم معرفی کنی، اون موقع تعجب کردم چون فک کردم متوجه نگاهم نشده،
چند روز گذشت و فکر میکردم تا چجوری بهش پیام بدم خجالت میکشیدم، پیام دادم من سوگلم همونی که توعروسی شمارتو بهم دادی
باهام خیلی معمولی برخورد کرد انگار چند ساله منو میشناسه هرچی حرف میزد دلم می لرزید و بیشتر عاشقش میشدم من ۱۸سالم بود و اون ۲۴سال، چشماش سبز بود ومن غرق چشماش میشدم، پوستش سفید و یکم ته ریش داشت و موهاش خرمایی بود!
چند روز بعد باهم کافه قرار گذاشتیم تو کافه دستمو میگرفت از خجالت دستمو میکشیدم
برام کادو گرفته بود یه گردنبند نقره ضربان قلب، بهم گفت اینو هدیه میدم به تو عشقم که شدی ضربان قلبم، جات توی قلبمه...

ما تا چند ماه باهم بودیم، دیر به دیربیرون قرار میزاشتیم تا همدیگرو ببینیم، چند وقت که گذشت یه روز مامانم بهم گفت:(یه پسری هست ۲۴سالشه پسر خیلی خوبیه مادرش ازت خوشش اومده زنگ زده خونه،منم قبول کردم بیان خواستگاری) نمیدونم چرا مامانم انقدر اصرار داشت و دلش میخواست زن اون بشم، خلاصه به اصرار های مامانم اومدن خواستگاری،ولی من گفتم یه بهونه جور میکنم که ردشون کنم،روز بعداومدن خواستگاری زنگ رو که زدن، وقتی وارد خونمون شدن دیدم 😍😍
#آرشِ شوکه شدم، نمیدونستم چی بگم بعد که رفتیم باهم صحبت کنیم ازش پرسیدم تو کجا اینجا کجا، گفت:(یادته تو کافه بهت گفتم یه سوپرایزی برات دارم بعدا میفهمی،این بود) حرفامونو که زدیم رفتیم بیرون و همه چی اوکی که شد هفته ی بعد عقد کردیم. والان ثمره ی عشقمون یه دختر یکساله سفید پوست وچشم سبز با موهای خرمایی 🥰🥰

ممنون که وقت گذاشتید و تا آخــر داستان رو خوندی
د❤️

❌کپی بنر و ریز از این داستان ممنوع❌


╔═•══❖•ೋ°
🅰 @dastanvpand1
╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ•🌺ೋ•ೋ°


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
دو دقیقه این حکایت زیبا و دلنشین رو ببینید ولذت ببرید و بفر.ستین واسه دوستان 🤲🙏❤️

.
.

🅰 @dastanvpand1




Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
بفرست برای پدرهای نمونه😂🙋🏻‍♀️👶🏻



🅰 @dastanvpand1


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
تو مسیر عشق کاسبی نکنید! عاشقی کنید
بذر عشق بکارید که گل عشق درو کنید
کاشت داشت برداشت..

عشق آن است که یوسف بخورد شلاقی
درد تا مغز و سر و جان زلیخا برود
.


🅰 @dastanvpand1


Репост из: .
🚫#اعتراف

خواهرم خواستگار داشت، فامیل دورمون، هی میگفت نه دوسش ندارم و... آخر مادر راضیش کرد بذاره بیان حرف بزنید بعد نخواستی بگو نه، اومدن رفتند اتاق حرف بزنند، مادرم بهم گفت این دوتا بشقاب میوه ببر براشون، منم دستم پربود دیگه در نزدم😂🤦‍♀ دیدم وااای دارن 😱


ادامه ی اعتراف 👉


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
دارین از این عموها؟ 🥹❤️


🅰 @dastanvpand1


Репост из: .
🔞 تجاوز دایی ۱۲ ساله افغان به خواهرزاده ۴ ساله اش

🔸 زن در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من و شوهرم چند سال قبل از افغانستان به ایران آمدیم و در یک گاوداری در ورامین ساکن شدیم .دو ماه بود که برادر ۱۲ ساله ام از افغانستان به ایران آمده بود تا کار مناسبی پیدا کند.
🔸 به همین دلیل برادرم مدتی در منزل ما بود. از صبح من و شوهرم برای کار به گاو داری رفته بودیم. دخترم و برادرم مشغول بازی بودند که گریه های بی امان دخترم را شنیدم. وقتی ....
😰↘️↘️

ادامه ی ماجرا و خبر ➡️ سرچ کنید تجاوز دایی کانالش میاره


Репост из: .
🔴خوردن آلت تناسلی زن حرام است یاخیر

پاسخ مرجع تقلید ➡️




🔴احکام #غسل_جنابت چیست؟
🔵شش باورغلط درموردغسل جنابت
🔴احکام کامل صیغه و شرایط ان ...

✅مدتها با خیال اینکه احکامم رو بلدم نه از کسی میپرسیدم نه حوصله داشتم رساله رو بخونم؛ بعد از عضو شدن داخل این کانال متوجه شدم تمام نماز و روزه هایی که گرفتم اشکال داشتن حالا من موندم و پشیمونی که بخاطر تکبر خودم دچارش شدم.چاپلوسی نمیکنم واقعا کانالش عالیه
https://t.me/+LmTPfT_yv4s3ZWRk


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
𝑇𝑒𝑙𝑒𝑔𝑟𝑎𝑚:‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌ @dastanvpand1
✯  ҉★ ‌‎‌‎ ҉☆҉‿➹⁀☆҉   ҉★‌‎‌‎ ‌‎‌‎ ҉✯
  

کمک قلبی مردی مهربان به جوانی فلج

انسانیت این آقا قابل ستایش است❤️

لطفا برای ترویج مهربانی انتشار دهید



🅰 @dastanvpand1

Показано 20 последних публикаций.