Репост из: وزارت شــــعـــر
«طرح»
بر روی کاغذ سیگار
طرح زنی کشید
طرحی چو دود، چو رؤیا
رو کرد سوی من
و...، گفت:
لطفاً کمی توتون
□
با پنجههای ساحر خود گرم کار شد
پیچید، با ظرافت، سیگاری
کنج لبش نهاد
کبریت را کشید.
□
دود
رقصید در فضا
از حلقههای دود
طرح زنی میان فضا ریخت
طرح زنی
بیسر
□
برخاست، رفت.
□
برداشتم
سیگار نیمسوختهاش را
آهسته باز کردم، دیدم
طرح سر زنی
ماندهاست روی کاغذ ته سیگار.
#طرح
#نصرت_رحمانی
از دفتر: #میعاد_در_لجن
بر روی کاغذ سیگار
طرح زنی کشید
طرحی چو دود، چو رؤیا
رو کرد سوی من
و...، گفت:
لطفاً کمی توتون
□
با پنجههای ساحر خود گرم کار شد
پیچید، با ظرافت، سیگاری
کنج لبش نهاد
کبریت را کشید.
□
دود
رقصید در فضا
از حلقههای دود
طرح زنی میان فضا ریخت
طرح زنی
بیسر
□
برخاست، رفت.
□
برداشتم
سیگار نیمسوختهاش را
آهسته باز کردم، دیدم
طرح سر زنی
ماندهاست روی کاغذ ته سیگار.
#طرح
#نصرت_رحمانی
از دفتر: #میعاد_در_لجن