#پارت_613
- چقدر کوچیکه و نحیفه، نمیتونستی تغذیهتو درست کنی عروس؟
به عمهی دامون چشم میدوزد، این زبان تلخ و گزنده در شأن زنِ چهل پنجاه ساله نبوده و نیست. میخواهد چیزی بگوید که نسترن پیش دستی میکند.
- این چه حرفیه آباجی؟
دیگه اینا همه ش ژنه و به تغذیه ربطی نداره!
عمه پوزخند میزند.
- والا چه میدونم زنداداش، زمان ما که ژن همهی بچه ها تپل بود. الان این بچه چرا انقدر نحیفه من موندم!
آیه عصبی به عمهخانمِ نادان خیره میشود و زبانش را روی لب های خشک شده اش میکشد.
- خداروشکر کاملاً سالمه و هیچی کم نداره عمه خانم!
همینکه مشکلی نداره کافیه وگرنه اضافه وزن میخواد چیکار؟
به پهلو های زن خیره میشود و بنظرش طلاهای زیادی که آویزان خودش کرده است او را بد جلوه میدهد، مگر اندام درشت و این پهلوها چه دارند؟
- بعدش عمه جان... شما که سنگین وزن هستین، چی عایدتون شده؟
عمه خانم چپ چپ نگاه میکند عروس را!
در دل میگیود زمان ما که عروس جواب نمیداد!
زن های قدیم تنها " بله و چشم " بلد بودند، این نسل اما از خود دفاع میکنند.
گذشته ها بالِ پرواز زن را قیچی میکردند اما امروزه هیچ قیچی ای نمیتواند بال زنی را ببرد.
- خوبه حالا!
بزرگتری کوچکتری!
هیچی یاد ندارن بچه های الان!
زهرا خانم چیزی نمیگوید و دخالت نمیکند، خوشحال بود از اینکه آیه از فرزندش دفاع کرده است.
سکوت کردن ظلم به کودک است نه احترام به بزرگتر!
اصلاً بزرگتری که احترام خود را به جا نیاورد که لایق احترام نیست!
- چقدر کوچیکه و نحیفه، نمیتونستی تغذیهتو درست کنی عروس؟
به عمهی دامون چشم میدوزد، این زبان تلخ و گزنده در شأن زنِ چهل پنجاه ساله نبوده و نیست. میخواهد چیزی بگوید که نسترن پیش دستی میکند.
- این چه حرفیه آباجی؟
دیگه اینا همه ش ژنه و به تغذیه ربطی نداره!
عمه پوزخند میزند.
- والا چه میدونم زنداداش، زمان ما که ژن همهی بچه ها تپل بود. الان این بچه چرا انقدر نحیفه من موندم!
آیه عصبی به عمهخانمِ نادان خیره میشود و زبانش را روی لب های خشک شده اش میکشد.
- خداروشکر کاملاً سالمه و هیچی کم نداره عمه خانم!
همینکه مشکلی نداره کافیه وگرنه اضافه وزن میخواد چیکار؟
به پهلو های زن خیره میشود و بنظرش طلاهای زیادی که آویزان خودش کرده است او را بد جلوه میدهد، مگر اندام درشت و این پهلوها چه دارند؟
- بعدش عمه جان... شما که سنگین وزن هستین، چی عایدتون شده؟
عمه خانم چپ چپ نگاه میکند عروس را!
در دل میگیود زمان ما که عروس جواب نمیداد!
زن های قدیم تنها " بله و چشم " بلد بودند، این نسل اما از خود دفاع میکنند.
گذشته ها بالِ پرواز زن را قیچی میکردند اما امروزه هیچ قیچی ای نمیتواند بال زنی را ببرد.
- خوبه حالا!
بزرگتری کوچکتری!
هیچی یاد ندارن بچه های الان!
زهرا خانم چیزی نمیگوید و دخالت نمیکند، خوشحال بود از اینکه آیه از فرزندش دفاع کرده است.
سکوت کردن ظلم به کودک است نه احترام به بزرگتر!
اصلاً بزرگتری که احترام خود را به جا نیاورد که لایق احترام نیست!