از بخت بد نادر ، پل ساخته شده در پیچ و تاب امواج خروشان اروند دچار شکستگی شد و با وجود ترمیم های چند باره مجددا از هم گسسته و اعزام سپاهیان ایران با وقفه روبرو شد ، در این میان احمد پاشا که از این امر آگاه شده بود به فوریت تعداد بیست هزار نفر از نیروهای کاردان و زبده خود را به فرماندهی قره مصطفی پاشا از بغداد به سوی نادر فرستاد تا در همان کرانه های اروند رود ، کار ایرانیان را یکسره و میهمان امواج همیشه گرسنه اروند نماید ، سربازان قره مصطفی از چهار طرف نیروهای ایرانی را در میان گرفتند و هر دم ، حلقه محاصره را تنگ تر می کردند ، وضع نادر و همراهانش لحظه به لحظه دشوارتر می شد و خطر نابودی هر لحظه بیشتر و بیشتر می شد ، ولی سربازان ایرانی که لحظه به لحظه ، صدای نعره فرمانده دلاورشان را می شنیدند از کشته شدن هیچ هراسی نداشتند و یک لحظه پا پس نمی کشیدند و حتی با وجود خونریزی های شدید تا جائیکه رمق داشتند و تا زمانی که خونی در رگهایشان می جهید ، دست از جنگ نمی کشیدند که البته از چشم دشمن مخفی نبود
درست در زمانی که قره مصطفی پیروزی خود را قطعی می دید ناگهان با سه هزار سرباز ایرانی که با سختی و مشقت زیاد توانسته بودند خود را به اینطرف رودخانه برسانند مواجه شد که مانند سیلی ویرانگر از پشت سر به نیروهای وی تاخته و بدون هیچ واهمه و دوراندیشی و ملاحظه ای مانند ببری که از قفس گریخته نیروهای او را تار و مار می کردند ، وحشت سراسر سپاه قره مصطفی را فرا گرفت زیرا می پنداشتند تمامی نیروهای ایرانی بزودی از آنسوی رود به این سو خواهند رسید و کار آنها را یکسره خواهند کرد
از اینطرف نادر و یاران از جان گذشته اش که جان تازه ای یافته بودند نیز پی در پی بر شدت حملات خود افزود ، مدت زمان زیادی نگذشت که سپاه ترکها با بی نظمی تمام ، فرار را بر قرار ترجیج داده و از مهلکه گریختند ، بدستور نادر ، فراریان دشمن تحت تعقیب قرار گرفتند و بجز آنهائی که خود را با سختی تمام به بغداد رساندند الباقی آنها ، طعمه شمشیر سپاهیان ایران واقع شدند ، با فرار آخرین مهاجمین از صحنه نبرد ، دیگر تجهیزات سپاه ایران در نهایت به اینطرف اروند رود منتقل و لشگر ایران با حرکت بسوی بغداد ، شهر را بطور کامل به محاصره خود درآورد ، احمد پاشا فرمانده بغداد نیز دستور داد تا دروازه های شهر را ببندند و خندقهای پیرامون دژ بغداد را ، آب بیندازند
بدستور نادر ، پل بهروز نیز که توسط عثمانیان تخریب شده بود مجددا به همت وی مَرَمًت و بازسازی گردیده و سپاهیان ایران توانستند تا تمامی تجهیزات سنگین منجمله توپخانه را به سمت بغداد روانه کنند ، همه چیز برای یک جنگ تمام عیار و سرنوشت ساز در حال آماده شدن بود و نادر با نگاههای تیزبین خود مراقب اوضاع بود و بدنبال روزنه ای هر چند کوچک ، برای ورود به بغداد می گشت
پایان قسمت بیست و دوم
@donyaye_ajayeb