Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
یکی از سریالهای ماندگار روزی روزگاری بود
و یکی از قشنگترین سکانسهای این سریال ، سکانس مرگ قلی خان بود
قلی خان دزد بود، خان نبود!
جوان که بود به خودش گفت: ببینم می توانی به تنهایی «هزار قافله » را لخت کنی؟
پای حرف خود ایستاد، به تنهایی «هزار قافله » را لخت کرد!
آخر عمر دست خود را داغ کرد و گفت: "هزار قافله" تمام شد. ببینم می توانی «یک قافله » را سالم به منزل برسانی؟
نتوانست! تقاص بدتر از این؟!
پیام قصه این بود که لخت کردن هزار قافله به تنهایی ، راحت تر از سالم به مقصد رساندن یک قافله است.
@Takk_avar
و یکی از قشنگترین سکانسهای این سریال ، سکانس مرگ قلی خان بود
قلی خان دزد بود، خان نبود!
جوان که بود به خودش گفت: ببینم می توانی به تنهایی «هزار قافله » را لخت کنی؟
پای حرف خود ایستاد، به تنهایی «هزار قافله » را لخت کرد!
آخر عمر دست خود را داغ کرد و گفت: "هزار قافله" تمام شد. ببینم می توانی «یک قافله » را سالم به منزل برسانی؟
نتوانست! تقاص بدتر از این؟!
پیام قصه این بود که لخت کردن هزار قافله به تنهایی ، راحت تر از سالم به مقصد رساندن یک قافله است.
@Takk_avar