جای تک تک دوستان خالی
دیشب خوابیدم ، یک خواب عمیق ، حتی خواب هم ندیدم ،
ساعات حدود سه و نیم بود که دخترم صدا زد ، بابا میشه بهم آب بدی ، بلند شدم یک لیوان آب دادم ،نوشید ، گوارای وجودش ، خوابید و خوابیدم
اینکه صبح است. مهیای پر کردن سماور و نیم ساعت دیگر دم کردن یک چای
البته میدانم دلاوران ایران زمین م چند هفته ای است نخوابیده اند ، عجیب احساس آرامش و اعتماد به تک تک این دلاوران دارم
خدا قوت
کجا بودید ؟
وقتی این ایران این پاره تن ،مورد هجوم روس ، انگل زادگان انگلیسی و دشمنان طمع کرده به خاک مان داشتند ، همان لحظه که خاک مان را به تاراج بردن
همان دو قرن سیاه و تاریک و پلید
بگذارید خود پاسخ این سوال را بدهم
جایی نادر در میانه جنگ ، دید پیر مردی دلاورانه شمشیر میزند ، کشته از کشته ساخته و تن لش دشمنان را به زمین میکوبد
دستور داد صدایش کنید و به محضر من آوریدش
گفت پیرمرد با این همه دلاوری ، در اشغال اصفهان چرا نبودی
پیرمرد نگاهی به نادر انداخت گفت
من بودم نادر نبود
امروز هم دلاوران مان هستند هم نادر مان
جانم به قربانت آقا سید علی
✍️تصویر :شهیدگاه ، بر مزار شهدای جنگ چالدران
دیشب خوابیدم ، یک خواب عمیق ، حتی خواب هم ندیدم ،
ساعات حدود سه و نیم بود که دخترم صدا زد ، بابا میشه بهم آب بدی ، بلند شدم یک لیوان آب دادم ،نوشید ، گوارای وجودش ، خوابید و خوابیدم
اینکه صبح است. مهیای پر کردن سماور و نیم ساعت دیگر دم کردن یک چای
البته میدانم دلاوران ایران زمین م چند هفته ای است نخوابیده اند ، عجیب احساس آرامش و اعتماد به تک تک این دلاوران دارم
خدا قوت
کجا بودید ؟
وقتی این ایران این پاره تن ،مورد هجوم روس ، انگل زادگان انگلیسی و دشمنان طمع کرده به خاک مان داشتند ، همان لحظه که خاک مان را به تاراج بردن
همان دو قرن سیاه و تاریک و پلید
بگذارید خود پاسخ این سوال را بدهم
جایی نادر در میانه جنگ ، دید پیر مردی دلاورانه شمشیر میزند ، کشته از کشته ساخته و تن لش دشمنان را به زمین میکوبد
دستور داد صدایش کنید و به محضر من آوریدش
گفت پیرمرد با این همه دلاوری ، در اشغال اصفهان چرا نبودی
پیرمرد نگاهی به نادر انداخت گفت
من بودم نادر نبود
امروز هم دلاوران مان هستند هم نادر مان
جانم به قربانت آقا سید علی
✍️تصویر :شهیدگاه ، بر مزار شهدای جنگ چالدران