خير سرمان امروز تعطيل بود.کپه مرگمان را گذاشته بودیم که با صدای داد و هوار جلیل آقا از خواب پریدیم.صدایش را انداخته بود توی سرش و هوار میکشید:
«بدبخت شدم…»
من سعی کردم دوباره بخوابم.کلی هم به چشمهایم فشار آوردم ولی جلیل آقا ول کن نبود:
«به دادم برسید….»
با کلافگی لباس پوشیدم.دست و رو نشُسته زدم بیرون.رگ گردن جلیل آقا شده بود شلنگ آبیاری چمنهای پارک.کلفت و سرخ.
جلیل آقا من را که دید انگار که شوهر مادرش را دیده باشد.خشمگین تر داد زد:«این چه مملکتیه شما درست کردین؟»
غیر از من هفت،هشت تا آدم دیگه هم آنجا بودند ولی جلیل آقا من را خطاب قرار داد:«بیچاره شدم….» و بعد دو دستی زد توی سر کم موی خودش.
یک نفر یک لیوان آب داد دست جلیل آقا.یکی دیگر سیگار برایش آتش زد.من گفتم:
«مثل آدم حرف بزن ببینیم چی شده؟»
گفت:«بگو چی نشده؟!»
گفتم:«خوب چی نشده؟!»
گفت:«دیگه چی میخواستی بشه؟!»
گفتم:«بمیری که عین آدم نمیتونی حرف بزنی!»
گفت:«دزد زده به مغازم»
تا جلیل آقا این حرف رو زد یک حال خوبی بهم دست داد.توی دلم گفتم ،چه روز خوبی بعد رو کردم به جلیل آقا و گفتم:«حتما سکههایی رو با پول فروش سهام خریدی دزد برده؟!چقدر گفتم بجای سکه بیا واحدهای صندوق طلا بخر!برای همچین روزی بود»جلیل آقا همان طوری که نکه و ناله میکرد گفت:«نه عبدالله سکهها رو که روی دلار ۹۵ دادم رفت»
حالم گرفته شد.گفتم:«پس دزد چی برده؟»
با دست قفل بریده شده مغازه را نشان داد وگفت:«قفل رو بریده…رفته توی مغازه…چهارتا کارتن ۱۰ کیلویی گردو برده…دو تا خشاب ۲۴ تایی زعفرون…»
گفتم:«مرد گنده خجالت بکش برا چارتا گردو و دو تا پر زعفرون داری گریه میکنی؟»
گفت:«مالی که از من بردن اندازه یه سال حقوق توعه،چند روز حقوقت رو دیر میدن میایی نسیه جنس میبری!یادت که نرفته؟!»
چند نفر زدن زیر خنده.حس کردم گونههام سرخ شد.صدای آژیر ماشین پلیس اومد.آقای پلیس مرد تقریبا بلند قدی بود و لهجه کردی داشت.به جلیل آقا:«خدا رو شکر دوربین داری،انشالله زود دزد مغازهات پیدا میشه!»
جلیل آقا گفت:«دوربین دارم ولی توی این هفته چند بار که برق قطع و وصل شد،هارد دوربینم سوخت».
دوباره دل من خنک شد.یاد یه ضرب المثل افتادم.سرم را بردم در گوش جلیل آقا و ضرب المثل را گفتم.انگار نفت ریختم روی آتش.مردک بیحیا جلوی آن همه آدم گفت:«عمت باباسیل داره»
مردم محل دیگر داشتند متفرق میشدند.پلیس گفت:«بیمه سرقت کردی مغازهات رو؟»جلیل آقا به پهنای صورت لبخند زد که یعنی آره.
پلیس صورت جلسه کرد.خودش امضاء کرد.جلیل آقا امضاء کرد.پلیس گفت:«اگر سه تا شاهد هم امضاء کنند ،راحتر میتونی از بیمه خسارت بگیری.دو نفر دیگر هم امضاء کردند.جلیل آقا صورت جلسه را گرفت سمت من که یعنی امضاء کن.دوست نداشتم امضاء کنم.پلیس گفت:«ثواب داره».امضاء کردم.پلیس از قفل شکسته عکس انداخت و رفت.
من گفتم:«جلیل خان ما حق همسایه گری رو بجا اوردیم»
گفت:«یه جا به درد خوردی،به درد نخور»و بعد خندید.
گفتم:«عوض تشکرتِ؟!»
گفت:«من که اول و آخر پول رو از بیمه میگرفتم!»
بعد رو به آسمان کرد.دستانش را بالا برد و گفت:«الهی شکر»
گفتم:«جلیل آقا تو کی اینقدر سالکِ عارفِ واصل بودي كه ما خبر نداشتيم؟»
گفت:«اینایی که گفتی یعنی چی؟»
گفتم:«دزد بهت زده خدا رو شکر میکنی؟»
گفت:«برو کنار عمو بذار باد بیاد.کدوم دزد؟سه سال پشت سر هم مغازه رو بیمه سرقت و آتیش سوزی کرده بودم ،گفتم پولم حروم نشه!»
چشمام گرد شد.گفتم:«پس قفل رو….»
گفت:«خودم با دیلم بریدم»
گفتم:«لعنت به اون شیرموزی که پدرت خورد»
#محمد_مشاری
@tahlilak
«بدبخت شدم…»
من سعی کردم دوباره بخوابم.کلی هم به چشمهایم فشار آوردم ولی جلیل آقا ول کن نبود:
«به دادم برسید….»
با کلافگی لباس پوشیدم.دست و رو نشُسته زدم بیرون.رگ گردن جلیل آقا شده بود شلنگ آبیاری چمنهای پارک.کلفت و سرخ.
جلیل آقا من را که دید انگار که شوهر مادرش را دیده باشد.خشمگین تر داد زد:«این چه مملکتیه شما درست کردین؟»
غیر از من هفت،هشت تا آدم دیگه هم آنجا بودند ولی جلیل آقا من را خطاب قرار داد:«بیچاره شدم….» و بعد دو دستی زد توی سر کم موی خودش.
یک نفر یک لیوان آب داد دست جلیل آقا.یکی دیگر سیگار برایش آتش زد.من گفتم:
«مثل آدم حرف بزن ببینیم چی شده؟»
گفت:«بگو چی نشده؟!»
گفتم:«خوب چی نشده؟!»
گفت:«دیگه چی میخواستی بشه؟!»
گفتم:«بمیری که عین آدم نمیتونی حرف بزنی!»
گفت:«دزد زده به مغازم»
تا جلیل آقا این حرف رو زد یک حال خوبی بهم دست داد.توی دلم گفتم ،چه روز خوبی بعد رو کردم به جلیل آقا و گفتم:«حتما سکههایی رو با پول فروش سهام خریدی دزد برده؟!چقدر گفتم بجای سکه بیا واحدهای صندوق طلا بخر!برای همچین روزی بود»جلیل آقا همان طوری که نکه و ناله میکرد گفت:«نه عبدالله سکهها رو که روی دلار ۹۵ دادم رفت»
حالم گرفته شد.گفتم:«پس دزد چی برده؟»
با دست قفل بریده شده مغازه را نشان داد وگفت:«قفل رو بریده…رفته توی مغازه…چهارتا کارتن ۱۰ کیلویی گردو برده…دو تا خشاب ۲۴ تایی زعفرون…»
گفتم:«مرد گنده خجالت بکش برا چارتا گردو و دو تا پر زعفرون داری گریه میکنی؟»
گفت:«مالی که از من بردن اندازه یه سال حقوق توعه،چند روز حقوقت رو دیر میدن میایی نسیه جنس میبری!یادت که نرفته؟!»
چند نفر زدن زیر خنده.حس کردم گونههام سرخ شد.صدای آژیر ماشین پلیس اومد.آقای پلیس مرد تقریبا بلند قدی بود و لهجه کردی داشت.به جلیل آقا:«خدا رو شکر دوربین داری،انشالله زود دزد مغازهات پیدا میشه!»
جلیل آقا گفت:«دوربین دارم ولی توی این هفته چند بار که برق قطع و وصل شد،هارد دوربینم سوخت».
دوباره دل من خنک شد.یاد یه ضرب المثل افتادم.سرم را بردم در گوش جلیل آقا و ضرب المثل را گفتم.انگار نفت ریختم روی آتش.مردک بیحیا جلوی آن همه آدم گفت:«عمت باباسیل داره»
مردم محل دیگر داشتند متفرق میشدند.پلیس گفت:«بیمه سرقت کردی مغازهات رو؟»جلیل آقا به پهنای صورت لبخند زد که یعنی آره.
پلیس صورت جلسه کرد.خودش امضاء کرد.جلیل آقا امضاء کرد.پلیس گفت:«اگر سه تا شاهد هم امضاء کنند ،راحتر میتونی از بیمه خسارت بگیری.دو نفر دیگر هم امضاء کردند.جلیل آقا صورت جلسه را گرفت سمت من که یعنی امضاء کن.دوست نداشتم امضاء کنم.پلیس گفت:«ثواب داره».امضاء کردم.پلیس از قفل شکسته عکس انداخت و رفت.
من گفتم:«جلیل خان ما حق همسایه گری رو بجا اوردیم»
گفت:«یه جا به درد خوردی،به درد نخور»و بعد خندید.
گفتم:«عوض تشکرتِ؟!»
گفت:«من که اول و آخر پول رو از بیمه میگرفتم!»
بعد رو به آسمان کرد.دستانش را بالا برد و گفت:«الهی شکر»
گفتم:«جلیل آقا تو کی اینقدر سالکِ عارفِ واصل بودي كه ما خبر نداشتيم؟»
گفت:«اینایی که گفتی یعنی چی؟»
گفتم:«دزد بهت زده خدا رو شکر میکنی؟»
گفت:«برو کنار عمو بذار باد بیاد.کدوم دزد؟سه سال پشت سر هم مغازه رو بیمه سرقت و آتیش سوزی کرده بودم ،گفتم پولم حروم نشه!»
چشمام گرد شد.گفتم:«پس قفل رو….»
گفت:«خودم با دیلم بریدم»
گفتم:«لعنت به اون شیرموزی که پدرت خورد»
#محمد_مشاری
@tahlilak