چندسال پیش رفته بودیم کاشان من برای پسرم یه تفنگ ترقهای خریده بودم از اینها که صدای بلندی داره. چند بار بازی کرد و این تفنگه خراب شد من باهاش ور می رفتم که درست شه همسرم با پسرمو یک سری بچههای فامیل رفته بودن تو یه مغازه گلاب فروشی انقدر شلوغ کرده بودن که همه سرسام گرفته بودن. یهو منم رفتم تو مغازه میخواستم تفنگ رو امتحان کنم از شانس بد ما اون تفنگه که اصلااا نمی زد یکهو سه تا ترقه با هم در کرد😐 تصور کنید من دستم بالا یک تفنگ تو دستم یکهو سه تا ترقه با صدای بلند در کردم عین تو فیلما شده بود😂همه ساکت شدن به من نگاه میکردن من خودمم رنگم پریده بود شوهرم به صاحب مغازه گفت ببخشید اینم مادرشونه از خودشون بدتره، صاحب مغازه هم ترسیده بود تایید کرد🤪آخه به اینم می گن شوهر؟حقش بود با یک تیر خلاصش می کردم نه؟