حکمت سلیمان، نوشتههای فیلون و یوسفوس نشان میدهد که بسیاری از یهودیان با دیدگاههای خاصی دربارهی روح آشنا بودند و آنها را پذیرفته بودند. بر اساس این دیدگاهها، روح به عنوان یک ذات مستقل و قدیمی در جسم در نظر گرفته میشد و به بقای آن پس از نابودی جسم اعتقاد داشتند. با این حال، به رغم ارزشگذاری یهودیان بر مفاهیم اورفیایی-افلاطونی، سنت سامی قدیم همچنان پابرجا ماند. در این سنت، جاودانگی روح به تنهایی هرگز کافی به نظر نمیرسید، و آخرتشناسی یهودی تنها میتوانست با یک زندگی رضایتبخش پس از مرگ به عنوان استقرار مجدد تمامیت یک فرد توجیه شود. بنابراین، رستاخیز جسمانی نیز ضروری بود.
از آنجایی که مسیحیت در یهودیه رشد کرده بود، طبیعتاً چارچوب شکلگیری نخستین تعلیمات مسیحی از طریق عقاید یهودی و اصطلاحات مذهب یهود تعیین میشد. این مسئله به ویژه در دیدگاه آنان دربارهی شکلگیری ماهیت بشری به وضوح قابل مشاهده بود.
از آنجایی که مسیحیت در یهودیه رشد کرده بود، طبیعتاً چارچوب شکلگیری نخستین تعلیمات مسیحی از طریق عقاید یهودی و اصطلاحات مذهب یهود تعیین میشد. این مسئله به ویژه در دیدگاه آنان دربارهی شکلگیری ماهیت بشری به وضوح قابل مشاهده بود.