🌼🌿🌼🌿🌼
قفلی شکست و در شب زندانم آمدی
از عمق شعرهای پریشانم آمدی
شوقت درون سینهی من بود سالها
آغوش باز کردی و در جانم آمدی
بغضم گرفته بود و خیابان ادامه داشت
در بی قراری شب بارانم آمدی
پاییز، پشت پنجرهام قد کشیده بود
مثل بهار، تا لبِ ایوانم آمدی
این عطر شمعدانی من نیست، بوی توست
انگار تا حوالی گلدانم آمدی
نزدیکِ صبح، بالش من، خیس اشک بود
شاید کنار بستر عریانم آمدی
انگار سالهاست کنارم نشستهای
هرچند سالهاست که میدانم آمدی!
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
قفلی شکست و در شب زندانم آمدی
از عمق شعرهای پریشانم آمدی
شوقت درون سینهی من بود سالها
آغوش باز کردی و در جانم آمدی
بغضم گرفته بود و خیابان ادامه داشت
در بی قراری شب بارانم آمدی
پاییز، پشت پنجرهام قد کشیده بود
مثل بهار، تا لبِ ایوانم آمدی
این عطر شمعدانی من نیست، بوی توست
انگار تا حوالی گلدانم آمدی
نزدیکِ صبح، بالش من، خیس اشک بود
شاید کنار بستر عریانم آمدی
انگار سالهاست کنارم نشستهای
هرچند سالهاست که میدانم آمدی!
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼