🚩#اعدامی
لینک قسمت اول 👇
https://t.me/serial_story/53356
#قسمت_دویستوهفت
کلمه ی آخر رو توی صورتم فریاد می زنه،از خود بی خود عقب میرم و با گریه مثل خودش داد می زنم:
_من نخواستم اون بمیره.
چشمای اشکیم و به چشماش می دوزم و باز هم داد می زنم:
فایل رمان با #تخفیف در کانال زیر قرار گرفت👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
_من اگه می خواستم بکشمش همون شبی که باهام اون کارو کرد می کشتم،اما لال شدم و ریختم توی خودم.اما ولم نکرد هامون…اون شب مهمونی دوباره اومد،دوباره با حرفای بی شرمانه ش خاطرات اون شبِ لعنتی رو به یادم آورد.دوباره دستش به سمتم دراز شد،به من… به من گفت باهاش بخوابم تا پولمو بده.من کی بودم هامون؟یه هرزه که بخوام برای هم خوابی پول بگیرم؟هامون من…
دیگه نفسم بالا نمیاد،دیگه راه تنفسیم قطع شده.دیگه چشمم حال داغون هامون رو نمی بینه. سرم رو بین دستام می گیرم و با تمام وجود اشک می ریزم.
کنارم می شینه و بازوم رو می گیره،بدون این که به صورتش نگاه کنم سرم رو روی سینه ش می ذارم.سینه ای که از حجم نفس های سنگین با قدرت بیشتری بالا و پایین میره.اون لحظه توقع نداشتم دلداریم بده،همین که بذاره حس امنیت رو توی آغوشش تجربه کنم برام بسه.
پسَم نمیزنه،فقط با صدای خش دار به سختی کنار گوشم زمزمه می کنه:
_گریه نکن!
به اشک هام تلنگر میزنه که با قدرت بیشتری ببارن.وسط گریه رسما ناله می کنم:
_من نخواستم قاتل بشم هامون.نخواستم الان مامانم به جای من توی زندان باشه،نخواستم جوونیم،روحم،غرورم،آینده م،شیطنتام همه به دست یکی مثل هاکان پر پر بشه.من هر چی که بودم،هر کی که بودم یه هـ…
وسط حرفم میاد
_هیشش!ادامه نده.
غم صداش و که می شنوم گریه کردن از یادم میره،سرم رو بلند می کنم و وقتی چشم های قرمزش رو می بینم،بهت زده میشم و وقتی چشمم به اشکی که روی گونه ش نمود پیدا می کنه میوفته از خودم بیزار میشم که چرا غافل از حال خرابش به درد خودم رسیدم.
می خوام حرفی بزنم که اشکش رو با خشونت پس می زنه و با حرفش راه نفسم رو بند میاره:
_حال خرابتو جبران می کنم،اشتباه کردی،با داغی که به دلم گذاشتی بزرگترین خریت زندگی تو کردی.خریتی که نمی تونم ببخشم اما جبران می کنم،جبران نامردی و لاشخوریه هاکان رو من می کنم آرامش.نمی ذارم کسی روی اون بچه اسم بذاره.تو زن منی،اونم بچه ی منه.
خیالم آسوده می شه،حس می کنم یه تکیه گاه به استواری کوه پیدا کردم.میون گریه از ته دل می خندم و با تمام وجود میگم:
_ممنونم.
لبخند کمرنگ و تلخی روی لبش جا خوش می کنه:
_چرا؟چون سعی دارم نامردی داداشم و جبران کنم؟
جبران کنه؟هامون وظیفه ای نداشت.می تونست به بدترین شکل انتقام برادرش رو بگیره،می تونست مثل مامانم فکر کنه من با رفتارم هاکان رو ترغیب به این کار کردم اما باور کرد.مردونگی رو در حقم تموم کرد وقتی با وجود تمام اتفاقات قبولم کرد.
سکوتم رو می بینه و انگار معنی سکوتم رو می فهمه،حرفام رو تعبیر می کنه و رنگ نگاهم رو می خونه.
#کانال VIP بدون تبلیغات هر روز 9 پارت در حال پر شدن است فرصت رو برای ثبت نام از دست ندید. به انتهای همین پارت مراجعه کنید👌😍
دستش رو بالا میاره و روی گونه م می ذاره.چشمام رو می بندم تا با تمام وجود گرمای دستش رو حس کنم،اونقدر توی این گرما گم میشم که غافلم از اشکی که از لای پلکم روی گونه م چکیده.
اشکی که به پایین نرسیده توسط دست هامون پاک میشه و من چقدر محتاج بودم،محتاج کسی که باشه و من و بفهمه،حرفم رو باور کنه،تکیه گاه بشه و اشکام رو پاک کنه،زخمم رو ترمیم کنه.حالا هامون بود و داشت به تمام این رویاها تحقق میبخشید.
🔞 کانال #VIP بدون تبلیغات💦👌
برای عضویت در کانال VIP بدون تبلیغات روی لینک زیر کلیک نمایید👇👇
https://t.me/forbidden_sell/1025
لینک قسمت اول 👇
https://t.me/serial_story/53356
#قسمت_دویستوهفت
کلمه ی آخر رو توی صورتم فریاد می زنه،از خود بی خود عقب میرم و با گریه مثل خودش داد می زنم:
_من نخواستم اون بمیره.
چشمای اشکیم و به چشماش می دوزم و باز هم داد می زنم:
فایل رمان با #تخفیف در کانال زیر قرار گرفت👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
_من اگه می خواستم بکشمش همون شبی که باهام اون کارو کرد می کشتم،اما لال شدم و ریختم توی خودم.اما ولم نکرد هامون…اون شب مهمونی دوباره اومد،دوباره با حرفای بی شرمانه ش خاطرات اون شبِ لعنتی رو به یادم آورد.دوباره دستش به سمتم دراز شد،به من… به من گفت باهاش بخوابم تا پولمو بده.من کی بودم هامون؟یه هرزه که بخوام برای هم خوابی پول بگیرم؟هامون من…
دیگه نفسم بالا نمیاد،دیگه راه تنفسیم قطع شده.دیگه چشمم حال داغون هامون رو نمی بینه. سرم رو بین دستام می گیرم و با تمام وجود اشک می ریزم.
کنارم می شینه و بازوم رو می گیره،بدون این که به صورتش نگاه کنم سرم رو روی سینه ش می ذارم.سینه ای که از حجم نفس های سنگین با قدرت بیشتری بالا و پایین میره.اون لحظه توقع نداشتم دلداریم بده،همین که بذاره حس امنیت رو توی آغوشش تجربه کنم برام بسه.
پسَم نمیزنه،فقط با صدای خش دار به سختی کنار گوشم زمزمه می کنه:
_گریه نکن!
به اشک هام تلنگر میزنه که با قدرت بیشتری ببارن.وسط گریه رسما ناله می کنم:
_من نخواستم قاتل بشم هامون.نخواستم الان مامانم به جای من توی زندان باشه،نخواستم جوونیم،روحم،غرورم،آینده م،شیطنتام همه به دست یکی مثل هاکان پر پر بشه.من هر چی که بودم،هر کی که بودم یه هـ…
وسط حرفم میاد
_هیشش!ادامه نده.
غم صداش و که می شنوم گریه کردن از یادم میره،سرم رو بلند می کنم و وقتی چشم های قرمزش رو می بینم،بهت زده میشم و وقتی چشمم به اشکی که روی گونه ش نمود پیدا می کنه میوفته از خودم بیزار میشم که چرا غافل از حال خرابش به درد خودم رسیدم.
می خوام حرفی بزنم که اشکش رو با خشونت پس می زنه و با حرفش راه نفسم رو بند میاره:
_حال خرابتو جبران می کنم،اشتباه کردی،با داغی که به دلم گذاشتی بزرگترین خریت زندگی تو کردی.خریتی که نمی تونم ببخشم اما جبران می کنم،جبران نامردی و لاشخوریه هاکان رو من می کنم آرامش.نمی ذارم کسی روی اون بچه اسم بذاره.تو زن منی،اونم بچه ی منه.
خیالم آسوده می شه،حس می کنم یه تکیه گاه به استواری کوه پیدا کردم.میون گریه از ته دل می خندم و با تمام وجود میگم:
_ممنونم.
لبخند کمرنگ و تلخی روی لبش جا خوش می کنه:
_چرا؟چون سعی دارم نامردی داداشم و جبران کنم؟
جبران کنه؟هامون وظیفه ای نداشت.می تونست به بدترین شکل انتقام برادرش رو بگیره،می تونست مثل مامانم فکر کنه من با رفتارم هاکان رو ترغیب به این کار کردم اما باور کرد.مردونگی رو در حقم تموم کرد وقتی با وجود تمام اتفاقات قبولم کرد.
سکوتم رو می بینه و انگار معنی سکوتم رو می فهمه،حرفام رو تعبیر می کنه و رنگ نگاهم رو می خونه.
#کانال VIP بدون تبلیغات هر روز 9 پارت در حال پر شدن است فرصت رو برای ثبت نام از دست ندید. به انتهای همین پارت مراجعه کنید👌😍
دستش رو بالا میاره و روی گونه م می ذاره.چشمام رو می بندم تا با تمام وجود گرمای دستش رو حس کنم،اونقدر توی این گرما گم میشم که غافلم از اشکی که از لای پلکم روی گونه م چکیده.
اشکی که به پایین نرسیده توسط دست هامون پاک میشه و من چقدر محتاج بودم،محتاج کسی که باشه و من و بفهمه،حرفم رو باور کنه،تکیه گاه بشه و اشکام رو پاک کنه،زخمم رو ترمیم کنه.حالا هامون بود و داشت به تمام این رویاها تحقق میبخشید.
🔞 کانال #VIP بدون تبلیغات💦👌
برای عضویت در کانال VIP بدون تبلیغات روی لینک زیر کلیک نمایید👇👇
https://t.me/forbidden_sell/1025