🚩#اعدامی
لینک قسمت اول 👇
https://t.me/serial_story/53356
#قسمت_صدوهفتادوسه
کلافه نفسی تازه می کنم،می خوام همون جا بشینم که صدای هامون بلند میشه:
_آرامش…
با شنیدن صداش پاهام قفل به زمین و خودم جایی بین ابر و آسمون معلق می شم،فقط یک بار دیگه،فقط یک بار دیگه صدا بزن.
فایل رمان با #تخفیف در کانال زیر قرار گرفت👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
لحنش مهربون نبود،حتی احساسی هم نداشت.معمولی اسمم رو صدا زده بود مثل هر بار،مثل هر کس… اما این بار یه چیزی مثل سابق نبود،یه حسی که جوونه ش سر از خاک بیرون کشیده بود و می خواست رشد کنه حتی توی این کویر خشک و بی آب و علف فقط به امید چند قطره محبتی که صاحبش به پاش بریزه.
منتظر می مونم تا باز صدا بزنه،تا باز بشنوم اما انگار همون یک بار بود.دستی روی قلبم می ذارم و زیر لب زمزمه می کنم:
_حتی تپیدن این لعنتی هم فرق کرده.
یادم رفته بود هامون لب به چیزی که من آماده ش کرده باشم نمی زنه.
**
از این پهلو به اون پهلو می شم و دوباره صورتم مقابل ساعت کوچیک نصب شده روی دیوار قرار می گیره،ساعت یک و سی دقیقه ی شب و چشمای من هنوز با خواب غریبه ست .
موبایلم رو بر می دارم و بعد از روشن کردن اینترنت وارد اینستا می شم،اولین سرچم توی صفحه ی جستجو،هامون!
برای بار هزارم توی این چند دقیقه خیره به عکسش می مونم،خیره به یک جفت چشم سیاه و شب زده که انگار به من خیره شدن.
با انگشت صورتش رو از روی صفحه ی موبایل لمس می کنم و با لبخند زمزمه می کنم:
_یعنی میشه یه روز این لبخندت برای من باشه؟
دستی روی شکمم می کشم و برای اولین بار با بچم حرف می زنم:
_تو خیلی خوشبخت میشی که عمویی مثل هامون داری.
با آه ادامه میدم:
_اما متاسفم که مادرت منم و پدرت هاکان.
نمی خوام دوباره با فکر هاکان یک شب سخت رو برای خودم بخرم،سری تکون میدم،می خوام اینترنتم رو خاموش کنم که پیامی بالا صفحه میاد:
_سلام.
#همراهان گرامی در کانال VIP ما بدون تبلیغات روزانه 9 پارت و همزمان 3 داستان بخوانید.(انتهای صفحه)
با دیدن شماره ی ناشناس هامون قلبم بی قرار شروع به تپیدن می کنه،بدون مکث پیامش رو باز می کنم و جواب میدم:
_سلام خوبی؟
نگاهم به اشتیاق به نوشته ی درحال تایپ بالای صفحه دوخته می شه،دو دقیقه،سه دقیقه،چهار دقیقه،پنج دقیقه،هفت دقیقه می گذره تا این که نوشته ی در حال تایپ میره و پیامش میاد اما فقط یک کلمه:
_خوبم.
🔞 کانال #VIP بدون تبلیغات💦👌
برای عضویت در کانال VIP بدون تبلیغات روی لینک زیر کلیک نمایید👇👇
https://t.me/forbidden_sell/1025
لینک قسمت اول 👇
https://t.me/serial_story/53356
#قسمت_صدوهفتادوسه
کلافه نفسی تازه می کنم،می خوام همون جا بشینم که صدای هامون بلند میشه:
_آرامش…
با شنیدن صداش پاهام قفل به زمین و خودم جایی بین ابر و آسمون معلق می شم،فقط یک بار دیگه،فقط یک بار دیگه صدا بزن.
فایل رمان با #تخفیف در کانال زیر قرار گرفت👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEVa1eTYxjJmy3IFLg
لحنش مهربون نبود،حتی احساسی هم نداشت.معمولی اسمم رو صدا زده بود مثل هر بار،مثل هر کس… اما این بار یه چیزی مثل سابق نبود،یه حسی که جوونه ش سر از خاک بیرون کشیده بود و می خواست رشد کنه حتی توی این کویر خشک و بی آب و علف فقط به امید چند قطره محبتی که صاحبش به پاش بریزه.
منتظر می مونم تا باز صدا بزنه،تا باز بشنوم اما انگار همون یک بار بود.دستی روی قلبم می ذارم و زیر لب زمزمه می کنم:
_حتی تپیدن این لعنتی هم فرق کرده.
یادم رفته بود هامون لب به چیزی که من آماده ش کرده باشم نمی زنه.
**
از این پهلو به اون پهلو می شم و دوباره صورتم مقابل ساعت کوچیک نصب شده روی دیوار قرار می گیره،ساعت یک و سی دقیقه ی شب و چشمای من هنوز با خواب غریبه ست .
موبایلم رو بر می دارم و بعد از روشن کردن اینترنت وارد اینستا می شم،اولین سرچم توی صفحه ی جستجو،هامون!
برای بار هزارم توی این چند دقیقه خیره به عکسش می مونم،خیره به یک جفت چشم سیاه و شب زده که انگار به من خیره شدن.
با انگشت صورتش رو از روی صفحه ی موبایل لمس می کنم و با لبخند زمزمه می کنم:
_یعنی میشه یه روز این لبخندت برای من باشه؟
دستی روی شکمم می کشم و برای اولین بار با بچم حرف می زنم:
_تو خیلی خوشبخت میشی که عمویی مثل هامون داری.
با آه ادامه میدم:
_اما متاسفم که مادرت منم و پدرت هاکان.
نمی خوام دوباره با فکر هاکان یک شب سخت رو برای خودم بخرم،سری تکون میدم،می خوام اینترنتم رو خاموش کنم که پیامی بالا صفحه میاد:
_سلام.
#همراهان گرامی در کانال VIP ما بدون تبلیغات روزانه 9 پارت و همزمان 3 داستان بخوانید.(انتهای صفحه)
با دیدن شماره ی ناشناس هامون قلبم بی قرار شروع به تپیدن می کنه،بدون مکث پیامش رو باز می کنم و جواب میدم:
_سلام خوبی؟
نگاهم به اشتیاق به نوشته ی درحال تایپ بالای صفحه دوخته می شه،دو دقیقه،سه دقیقه،چهار دقیقه،پنج دقیقه،هفت دقیقه می گذره تا این که نوشته ی در حال تایپ میره و پیامش میاد اما فقط یک کلمه:
_خوبم.
🔞 کانال #VIP بدون تبلیغات💦👌
برای عضویت در کانال VIP بدون تبلیغات روی لینک زیر کلیک نمایید👇👇
https://t.me/forbidden_sell/1025