دل، در گروِ چند هنر داشتم، این شد...
ای بی سپران! من که سپر داشتم این شد!
رودی که به سَد خورد، زِ اندوه ورم کرد...
یعنی عطشِ سیر و سفر داشتم این شد!
خاکسترِ گردوبُنِ پیری به چناری،
میگفت که بسیار ثمر داشتم این شد!
#حسین_جنتی@sedaa_sher
ای بی سپران! من که سپر داشتم این شد!
رودی که به سَد خورد، زِ اندوه ورم کرد...
یعنی عطشِ سیر و سفر داشتم این شد!
خاکسترِ گردوبُنِ پیری به چناری،
میگفت که بسیار ثمر داشتم این شد!
#حسین_جنتی@sedaa_sher