خلاصه رمان #خلسه
جدیدترین اثر #ساناز_زینعلی
دو روایت موازی در دو زمان متفاوت یکی سال هایی که تهران زیر بمب و موشک دشمن بعثی بود و دیگری دهه هشتاد.
تبسم پرستار جوانی است که به خاطر حمایت از برادر پر شر و شور و جنجالی اش شغل و سرمایه اش را از دست می دهد و برای کار به مرکز خصوصی نگه داری از سالمندان مراجعه می کند. او در پی یافتن شغلی جدید با گذشته ای که بر پدرش گذشته مواجه می شوم. برای تبسم که عاشق پدرش است، شنیدن این رازها چالشی جدی را پدید می آورد...
یا رب به امید تو
دوشنبه 98/12/26
جدیدترین اثر #ساناز_زینعلی
دو روایت موازی در دو زمان متفاوت یکی سال هایی که تهران زیر بمب و موشک دشمن بعثی بود و دیگری دهه هشتاد.
تبسم پرستار جوانی است که به خاطر حمایت از برادر پر شر و شور و جنجالی اش شغل و سرمایه اش را از دست می دهد و برای کار به مرکز خصوصی نگه داری از سالمندان مراجعه می کند. او در پی یافتن شغلی جدید با گذشته ای که بر پدرش گذشته مواجه می شوم. برای تبسم که عاشق پدرش است، شنیدن این رازها چالشی جدی را پدید می آورد...
یا رب به امید تو
دوشنبه 98/12/26