هیولا شناس
نویسنده ریک یانسی
نوشته و منتشر شده در سال ۲۰۰۹
با 106,636 کلمه
ترجمهاش هم روان است، همین.
فصل اول با چند جمله آغاز میشود که کنجکاو می کند ما را با سرنوشت و سرگذشت او و با «یادم نمی اید امروز صبحانه چه خوردم اما با وضوحی کابوس مانند آن شب بهاریِ سال ۱۸۸۸ را به یاد دارم»
ویلِ پیر خاطراتش را برای ما بجا گذاشته است و ما آن را در این رمان خواهیم خواند.
«رونوشتی که در ادامه می اید تنها از منظر کلمات و اصلاح بعضی از موارد منسوخ دستور زبانی ویرایش شده است»
اینگونه آغاز می شود، به نمایش در آمدن زندگی ویل جیمز هنریِ جوان.
ژانر: وحشت.
البته نیست. فانتزی با چاشنی بسیار زیادِ منزجرکنندگی. با وجود اینکه داستان درباره هیولاهایی آدمخوار هستند و آنها و وحشی گری های آنها و ظاهر آنها و کارهایی که انسانها با آنها کردند و آنها با انسانها کردند، خیلی خوب وصف شده اند و اما عنصر وحشت این میان جایی ندارد. بیشتر منزجر کننده است. که این به خودی خود نکته خوبی هم هست.
«ترس شان از طبیعیت بیش از وحشت شان از فرزند سیری ناپذیر ان بود.»
آه و اینکه با توجه به فضایی که داستان دارد، واضح است انتظار جملاتی از این دست را هم داشته باشید که به خودی خود چیز بدی نیستند، حتی خوبند.
باورپذیر بودن شخصیت ها کمی دشوار است چون علیرغم پرداخت خوبی که به آنها شده، گاه بسیار اغراق آمیز رفتار میکنند. گرچه رشد شخصیتی ویل هنری جوان قابل توجه بود.
در کل رمان خوبی بود.
۳ از ۵
#دیدگاه
- عرفان قاریپور
نویسنده ریک یانسی
نوشته و منتشر شده در سال ۲۰۰۹
با 106,636 کلمه
ترجمهاش هم روان است، همین.
فصل اول با چند جمله آغاز میشود که کنجکاو می کند ما را با سرنوشت و سرگذشت او و با «یادم نمی اید امروز صبحانه چه خوردم اما با وضوحی کابوس مانند آن شب بهاریِ سال ۱۸۸۸ را به یاد دارم»
ویلِ پیر خاطراتش را برای ما بجا گذاشته است و ما آن را در این رمان خواهیم خواند.
«رونوشتی که در ادامه می اید تنها از منظر کلمات و اصلاح بعضی از موارد منسوخ دستور زبانی ویرایش شده است»
اینگونه آغاز می شود، به نمایش در آمدن زندگی ویل جیمز هنریِ جوان.
ژانر: وحشت.
البته نیست. فانتزی با چاشنی بسیار زیادِ منزجرکنندگی. با وجود اینکه داستان درباره هیولاهایی آدمخوار هستند و آنها و وحشی گری های آنها و ظاهر آنها و کارهایی که انسانها با آنها کردند و آنها با انسانها کردند، خیلی خوب وصف شده اند و اما عنصر وحشت این میان جایی ندارد. بیشتر منزجر کننده است. که این به خودی خود نکته خوبی هم هست.
«ترس شان از طبیعیت بیش از وحشت شان از فرزند سیری ناپذیر ان بود.»
آه و اینکه با توجه به فضایی که داستان دارد، واضح است انتظار جملاتی از این دست را هم داشته باشید که به خودی خود چیز بدی نیستند، حتی خوبند.
باورپذیر بودن شخصیت ها کمی دشوار است چون علیرغم پرداخت خوبی که به آنها شده، گاه بسیار اغراق آمیز رفتار میکنند. گرچه رشد شخصیتی ویل هنری جوان قابل توجه بود.
در کل رمان خوبی بود.
۳ از ۵
#دیدگاه
- عرفان قاریپور