آموزش #انگلیسی با فوتبال!
🔘Kick off
فوتبالی: شروع بازی
غیر فوتبالی: شروع کردن یک فعالیت یا رویداد
مثال: "Let's kick off the meeting" (بیا جلسه رو شروع کنیم.)
🔘To be on the ball
فوتبالی: هوشیار و آماده بودن، سریع واکنش نشان دادن
غیر فوتبالی: باهوش و زرنگ بودن، بهروز بودن
مثال: "She’s really on the ball at work" (او توی کارش خیلی زرنگه.)
🔘A game changer
فوتبالی: عاملی که روند بازی را تغییر میدهد (مثلاً یک تعویض مؤثر یا یک گل مهم)
غیر فوتبالی: تغییردهنده شرایط به نفع کسی یا چیزی
مثال: "This new technology is a game changer" (این تکنولوژی همهچیز رو تغییر میده.)
🔘To move the goalposts
فوتبالی: تغییر دادن محل دروازه (تصور کنید که بخواهید به هدفی برسید، ولی آن را جابهجا کنند!)
غیر فوتبالی: تغییر قوانین یا شرایط در میانه راه به نفع خود یا ضرر دیگری
مثال: "They keep moving the goalposts, so we never get the promotion" (هر بار قوانین رو تغییر میدن که ما ارتقا نگیریم.)
🔘Out of your league
فوتبالی: تیم یا بازیکنی که سطحش خیلی بالاتر از دیگری است
غیر فوتبالی: کسی یا چیزی که از سطح شما بالاتر است (مثلاً در روابط یا رقابتها)
مثال: "She's out of your league, mate" (اون از سطح تو بالاتره، رفیق!)
🔘To take one for the team
فوتبالی: فداکاری برای تیم (مثلاً مرتکب خطا شدن برای جلوگیری از ضدحمله حریف)
غیر فوتبالی: به خاطر دیگران سختی را به جان خریدن
مثال: "He stayed late to finish the project—he really took one for the team" (اون موند و پروژه رو تموم کرد، واقعاً فداکاری کرد.)
🔘Coin-toss
فوتبالی: پرتاب سکه (برای تعیین زمین و شروع بازی)
غیر فوتبالی: تصمیمگیری شانسی یا تصادفی
مثال: "It was a coin-toss between two job offers" (انتخاب بین دو پیشنهاد کار تقریباً شانسی بود.)
🔘Man on
فوتبالی: هشدار دادن به همتیمی که بازیکن حریف نزدیکش است
🔘Get goal side
فوتبالی: در دفاع، قرار گرفتن بین حریف و دروازه برای جلوگیری از گل
غیر فوتبالی: معنای مستقیمی ندارد، اما میتواند به معنای داشتن موقعیت برتر باشد
🔘Hold the line
فوتبالی: حفظ خط دفاعی و عقب نرفتن
غیر فوتبالی: مقاومت کردن، پای چیزی ایستادن
مثال: "We must hold the line against unfair policies" (باید مقابل سیاستهای ناعادلانه مقاومت کنیم.)
🔘Down the line
فوتبالی: پاس دادن در امتداد خط کناری زمین
غیر فوتبالی: در آینده
مثال: "There might be changes down the line" (ممکنه در آینده تغییراتی رخ بده.)
🔘He hammered that one
فوتبالی: شوت محکم زدن
غیر فوتبالی: با قدرت و شدت انجام دادن کاری
مثال: "He hammered the last nail into the wood" (اون آخرین میخ رو محکم کوبید.)
🔘A wayward effort
فوتبالی: شوتی که کاملاً خارج از چارچوب زده شده
غیر فوتبالی: تلاش ناموفق یا بیهدف
مثال: "His attempt to fix the car was a wayward effort" (تلاشش برای تعمیر ماشین بیهوده بود.)
@radiohattrick
🔘Kick off
فوتبالی: شروع بازی
غیر فوتبالی: شروع کردن یک فعالیت یا رویداد
مثال: "Let's kick off the meeting" (بیا جلسه رو شروع کنیم.)
🔘To be on the ball
فوتبالی: هوشیار و آماده بودن، سریع واکنش نشان دادن
غیر فوتبالی: باهوش و زرنگ بودن، بهروز بودن
مثال: "She’s really on the ball at work" (او توی کارش خیلی زرنگه.)
🔘A game changer
فوتبالی: عاملی که روند بازی را تغییر میدهد (مثلاً یک تعویض مؤثر یا یک گل مهم)
غیر فوتبالی: تغییردهنده شرایط به نفع کسی یا چیزی
مثال: "This new technology is a game changer" (این تکنولوژی همهچیز رو تغییر میده.)
🔘To move the goalposts
فوتبالی: تغییر دادن محل دروازه (تصور کنید که بخواهید به هدفی برسید، ولی آن را جابهجا کنند!)
غیر فوتبالی: تغییر قوانین یا شرایط در میانه راه به نفع خود یا ضرر دیگری
مثال: "They keep moving the goalposts, so we never get the promotion" (هر بار قوانین رو تغییر میدن که ما ارتقا نگیریم.)
🔘Out of your league
فوتبالی: تیم یا بازیکنی که سطحش خیلی بالاتر از دیگری است
غیر فوتبالی: کسی یا چیزی که از سطح شما بالاتر است (مثلاً در روابط یا رقابتها)
مثال: "She's out of your league, mate" (اون از سطح تو بالاتره، رفیق!)
🔘To take one for the team
فوتبالی: فداکاری برای تیم (مثلاً مرتکب خطا شدن برای جلوگیری از ضدحمله حریف)
غیر فوتبالی: به خاطر دیگران سختی را به جان خریدن
مثال: "He stayed late to finish the project—he really took one for the team" (اون موند و پروژه رو تموم کرد، واقعاً فداکاری کرد.)
🔘Coin-toss
فوتبالی: پرتاب سکه (برای تعیین زمین و شروع بازی)
غیر فوتبالی: تصمیمگیری شانسی یا تصادفی
مثال: "It was a coin-toss between two job offers" (انتخاب بین دو پیشنهاد کار تقریباً شانسی بود.)
🔘Man on
فوتبالی: هشدار دادن به همتیمی که بازیکن حریف نزدیکش است
🔘Get goal side
فوتبالی: در دفاع، قرار گرفتن بین حریف و دروازه برای جلوگیری از گل
غیر فوتبالی: معنای مستقیمی ندارد، اما میتواند به معنای داشتن موقعیت برتر باشد
🔘Hold the line
فوتبالی: حفظ خط دفاعی و عقب نرفتن
غیر فوتبالی: مقاومت کردن، پای چیزی ایستادن
مثال: "We must hold the line against unfair policies" (باید مقابل سیاستهای ناعادلانه مقاومت کنیم.)
🔘Down the line
فوتبالی: پاس دادن در امتداد خط کناری زمین
غیر فوتبالی: در آینده
مثال: "There might be changes down the line" (ممکنه در آینده تغییراتی رخ بده.)
🔘He hammered that one
فوتبالی: شوت محکم زدن
غیر فوتبالی: با قدرت و شدت انجام دادن کاری
مثال: "He hammered the last nail into the wood" (اون آخرین میخ رو محکم کوبید.)
🔘A wayward effort
فوتبالی: شوتی که کاملاً خارج از چارچوب زده شده
غیر فوتبالی: تلاش ناموفق یا بیهدف
مثال: "His attempt to fix the car was a wayward effort" (تلاشش برای تعمیر ماشین بیهوده بود.)
@radiohattrick