Репост из: قال و مقال
•|گُندگی بلدید، بزرگی نه!
- از شما دعوت میکنم تا به واسطهی قتل «امیرمحمد خالقی» و اتفاقات بعدش در دانشگاه تهران کمی راجعبه نوع حکمرانی مسئولین و تفکرات دانشجویان که قشر نخبه و طبقهی میانی جامعه محسوب میشن تأمل کنید.
- بعد از قتل، یه عده از دانشجویان معترضن، به چی؟ به عدم تأمین امنیتشون؛ خب حق دارن.
- دایرهی اعتراض بزرگتر میشه؛ دانشجوها معتقدن چرا باید صبح تا شب نیروهای امنیتی بیرون این دانشگاه بالا سر ما باشن اما یه کانکس پلیس اینجا نباشه تا از امنیت شهروندان و دانشجویان دفاع کنه.
- دختر دانشجو با صدای لرزون جلوی سرپرست دانشگاه تهران از امنیتیسازی الکی دانشگاه گلایه داره؛ غصه میخوره و میگه:«چرا یک مرد ۶٠ ساله باید من رو بگرده و به بدن و سینهی من دست بزنه؟ چند بار گلایه کردیم اما هر دفعه گفتن اگه خودت نخوای که بهت تعرض نمیشه! یعنی من دلم میخواد یه مرد به من تعرض کنه؟»
- اعتراضات کاملاً مسالمتآمیز جلو میره اما همزمان نیروهای انقلابی چه تفکری دارن؟ آیا دانشجوها کف دانشگاه هستن تا از حق مشروع خودشون دفاع کنن یا صرفاً مسئله رو سیاسی میبینن؟ تصور کنید امیرمحمد خالقی عضو بسیج دانشجویی بود؛ باز هم همین سکوت رخ میداد؟
- نیروهای امنیتی که تا به امروز هربار وارد دانشگاه شدن چیزی جز هزینهزایی نداشتن اینبار هم پا رو فراتر گذاشتن و وارد دانشگاه شدن تا سنگر دانشگاه همچون سوریه به دست احمد الشرعها نیفته، همونطور که در ۴٠۱ نذاشتن سلف مختلط بشه و مهمترین تصمیم قرن بعد از انقلاب اسلامی رو گرفتن و در سمت درست تاریخ ایستادن.
- عاشقانی که از نوجوونی به عشق بیسیم و باتوم پایگاه بسیج و لباس ۵.۱۱ میخوابیدن بعد از ورود به دانشگاه بیسیم رو باخت دادن و لو رفتن و دانشجوهای معترض عصبیتر شدن. زود دوست عزیزمون رو از اون محیط جدا کردن اما دانشجوها خواستار دیدار باهاش شدن، سرپرست دانشگاه وساطت میکنه که کاریش نداشته باشید اما دانشجوها میگن بیاد بیرون پارهاش میکنیم؛ پارهاش کردن.
- شاید بپرسید تو که رفتی اونجا خب چرا بیسیم بردی؟ عزیزان در منطقهی جنگی دانشگاه ارتباط با موبایل ولو نوکیا ساده سخته، ممکنه دشمن مواضع رو شناسایی کنه و با یه پاتک شما رو از پا در بیاره، از طرفی پشت گوشی نمیشه بگی: ده دو ده دوووو...
- حالا بیانیهی بسیج دانشجویی رو دیدیم که ضمن عرض تسلیت درگذشت مرحوم امیرمحمد خالقی متذکر شدن ما بارها بابت عدم تأمین امنیت هشدار داده بودیم اما اتفاقی نیفتاده بود. کاش حضوری میدانی هم داشتن و کنار دانشجوهای دیگه مطالبه دقیقتر میکردن.
- دفتر تحکیم وحدت که امروز از بسیج هم جلوتر رفته کلاً قتل امیرمحمد خالقی رو مثل فشار هوا در فیزیک دوم دبیرستان نادیده گرفته و بدون هیچ تسلیتی کل ماجرا رو مثل دوستان داخل وَن دیده و الحمدلله پیش از همه فهمید فتنهای در کاره.
- جنبش عدالتخواه هم واکنشش مثل بچههای بسیج معقول بود.
- انجمن اسلامی هم مهدی نصیریگونه وارد ماجرا شد و مطالبهی درست رو به سمت نادرست برد و خواستار انتشار جزئیات پرونده قتل شد!
- امروز با نصب کانکس در اطراف محوطهی کوی دانشگاه تمام این ماجراها ختم به خیر شد.
- و اما یه سری سوال...
حضور نیروهای خدوم امنیتی در دانشگاهها چه آوردهی مثبتی داشته، داره و خواهد داشت؟ مگه هنگام دفاع از قانون «حجاب» نمیگیم ممکنه جامعه به سمت فساد بره؟ خب چرا بچههای بسیج و تحکیم وحدت و... غیرتشون در مقابل حرفهای اون دختر نجنبید تا مسئلهی تعرض رو حل کنن؟ اگر واقعاً حضور افراد اونجا مهمه خب یه زن بذارید تا بازدید بدنی انجام بده؛ جدی فکر کردید هرکی که یه لاخ از موهاش بیرونه هرزهاس و هیچ مشکلی با این رفتار شما نداره یا براتون اهمیت نداشت؟ خب اولی هیچی نگفت، دومی هیچی نگفت، صدمی سکته کرد و شبیه مرحومه مهسا امینی شد چی؟ نتیجهی این همه جلسات بصیرتافزایی نیروهای انقلابی این شده که همهچی رو در قالب «فتنه محور عبری، عربی و غربی» ببینن؟ باید بحران به اوج خودش برسه بعد راجعبه حلش فکر کنید؟
- ای کاش بچههای انقلابی دانشگاه به دور از اختلافات سیاسی خودشون وارد عمل میشدن؛ حداقلیترین نتیجهاش این بود که سرپرست دانشگاه گوشهی رینگ نمیرفت تا در نهایت از سر استیصال اون حرفها رو بزنه تا جو بخوابه. حداکثرش هم این بود که اون دانشجوی برانداز یا حتی اونی که ایران رو خرابشده میبینه و فکر اینه زودتر مدرکش رو بگیره و بره گوشهی ذهنش میگفت دمشون گرم کنار ما بودن.
- خلاصه گندگی کردن رو که تو جلسات خصوصی «شناخت ابعاد فتنه» یاد گرفتید، حداقل بزرگی کردن رو پای منبرهای عمومی اساتید اخلاق یاد بگیرید، راه دوری نمیره، اینجوری نه به خودتون ضربه میزنید، نه به انقلاب.
- همین.
❄@Ghalomaghal
- از شما دعوت میکنم تا به واسطهی قتل «امیرمحمد خالقی» و اتفاقات بعدش در دانشگاه تهران کمی راجعبه نوع حکمرانی مسئولین و تفکرات دانشجویان که قشر نخبه و طبقهی میانی جامعه محسوب میشن تأمل کنید.
- بعد از قتل، یه عده از دانشجویان معترضن، به چی؟ به عدم تأمین امنیتشون؛ خب حق دارن.
- دایرهی اعتراض بزرگتر میشه؛ دانشجوها معتقدن چرا باید صبح تا شب نیروهای امنیتی بیرون این دانشگاه بالا سر ما باشن اما یه کانکس پلیس اینجا نباشه تا از امنیت شهروندان و دانشجویان دفاع کنه.
- دختر دانشجو با صدای لرزون جلوی سرپرست دانشگاه تهران از امنیتیسازی الکی دانشگاه گلایه داره؛ غصه میخوره و میگه:«چرا یک مرد ۶٠ ساله باید من رو بگرده و به بدن و سینهی من دست بزنه؟ چند بار گلایه کردیم اما هر دفعه گفتن اگه خودت نخوای که بهت تعرض نمیشه! یعنی من دلم میخواد یه مرد به من تعرض کنه؟»
- اعتراضات کاملاً مسالمتآمیز جلو میره اما همزمان نیروهای انقلابی چه تفکری دارن؟ آیا دانشجوها کف دانشگاه هستن تا از حق مشروع خودشون دفاع کنن یا صرفاً مسئله رو سیاسی میبینن؟ تصور کنید امیرمحمد خالقی عضو بسیج دانشجویی بود؛ باز هم همین سکوت رخ میداد؟
- نیروهای امنیتی که تا به امروز هربار وارد دانشگاه شدن چیزی جز هزینهزایی نداشتن اینبار هم پا رو فراتر گذاشتن و وارد دانشگاه شدن تا سنگر دانشگاه همچون سوریه به دست احمد الشرعها نیفته، همونطور که در ۴٠۱ نذاشتن سلف مختلط بشه و مهمترین تصمیم قرن بعد از انقلاب اسلامی رو گرفتن و در سمت درست تاریخ ایستادن.
- عاشقانی که از نوجوونی به عشق بیسیم و باتوم پایگاه بسیج و لباس ۵.۱۱ میخوابیدن بعد از ورود به دانشگاه بیسیم رو باخت دادن و لو رفتن و دانشجوهای معترض عصبیتر شدن. زود دوست عزیزمون رو از اون محیط جدا کردن اما دانشجوها خواستار دیدار باهاش شدن، سرپرست دانشگاه وساطت میکنه که کاریش نداشته باشید اما دانشجوها میگن بیاد بیرون پارهاش میکنیم؛ پارهاش کردن.
- شاید بپرسید تو که رفتی اونجا خب چرا بیسیم بردی؟ عزیزان در منطقهی جنگی دانشگاه ارتباط با موبایل ولو نوکیا ساده سخته، ممکنه دشمن مواضع رو شناسایی کنه و با یه پاتک شما رو از پا در بیاره، از طرفی پشت گوشی نمیشه بگی: ده دو ده دوووو...
- حالا بیانیهی بسیج دانشجویی رو دیدیم که ضمن عرض تسلیت درگذشت مرحوم امیرمحمد خالقی متذکر شدن ما بارها بابت عدم تأمین امنیت هشدار داده بودیم اما اتفاقی نیفتاده بود. کاش حضوری میدانی هم داشتن و کنار دانشجوهای دیگه مطالبه دقیقتر میکردن.
- دفتر تحکیم وحدت که امروز از بسیج هم جلوتر رفته کلاً قتل امیرمحمد خالقی رو مثل فشار هوا در فیزیک دوم دبیرستان نادیده گرفته و بدون هیچ تسلیتی کل ماجرا رو مثل دوستان داخل وَن دیده و الحمدلله پیش از همه فهمید فتنهای در کاره.
- جنبش عدالتخواه هم واکنشش مثل بچههای بسیج معقول بود.
- انجمن اسلامی هم مهدی نصیریگونه وارد ماجرا شد و مطالبهی درست رو به سمت نادرست برد و خواستار انتشار جزئیات پرونده قتل شد!
- امروز با نصب کانکس در اطراف محوطهی کوی دانشگاه تمام این ماجراها ختم به خیر شد.
- و اما یه سری سوال...
حضور نیروهای خدوم امنیتی در دانشگاهها چه آوردهی مثبتی داشته، داره و خواهد داشت؟ مگه هنگام دفاع از قانون «حجاب» نمیگیم ممکنه جامعه به سمت فساد بره؟ خب چرا بچههای بسیج و تحکیم وحدت و... غیرتشون در مقابل حرفهای اون دختر نجنبید تا مسئلهی تعرض رو حل کنن؟ اگر واقعاً حضور افراد اونجا مهمه خب یه زن بذارید تا بازدید بدنی انجام بده؛ جدی فکر کردید هرکی که یه لاخ از موهاش بیرونه هرزهاس و هیچ مشکلی با این رفتار شما نداره یا براتون اهمیت نداشت؟ خب اولی هیچی نگفت، دومی هیچی نگفت، صدمی سکته کرد و شبیه مرحومه مهسا امینی شد چی؟ نتیجهی این همه جلسات بصیرتافزایی نیروهای انقلابی این شده که همهچی رو در قالب «فتنه محور عبری، عربی و غربی» ببینن؟ باید بحران به اوج خودش برسه بعد راجعبه حلش فکر کنید؟
- ای کاش بچههای انقلابی دانشگاه به دور از اختلافات سیاسی خودشون وارد عمل میشدن؛ حداقلیترین نتیجهاش این بود که سرپرست دانشگاه گوشهی رینگ نمیرفت تا در نهایت از سر استیصال اون حرفها رو بزنه تا جو بخوابه. حداکثرش هم این بود که اون دانشجوی برانداز یا حتی اونی که ایران رو خرابشده میبینه و فکر اینه زودتر مدرکش رو بگیره و بره گوشهی ذهنش میگفت دمشون گرم کنار ما بودن.
- خلاصه گندگی کردن رو که تو جلسات خصوصی «شناخت ابعاد فتنه» یاد گرفتید، حداقل بزرگی کردن رو پای منبرهای عمومی اساتید اخلاق یاد بگیرید، راه دوری نمیره، اینجوری نه به خودتون ضربه میزنید، نه به انقلاب.
- همین.
❄@Ghalomaghal