بلا تکلیفی
اگر بخواهیم وضعیت خودمان را در ۴۰سال گذشته با یک کلمه بیان کنیم، فکر میکنید آن یک کلمه چه می تواند باشد؟
به شما می گویم: بلاتکلیفی.
۴۰ سال است که ملت ایران بلاتکلیف است. دولتها شاید پیش خودشان خیال می کردند که تکلیفشان معلوم است، ولی ملت این احساس را نمی کرده است. به همین دلیل همه میخواسته اند از مملکت فرار کنند. این روزها بلاتکلیفی آنقدر دامنه اش وسعت پیدا کرده که گریبان حکومت را نیز گرفته است. همه شده ایم بلاتکلیف. روزگاری ملت فکر میکرد که حکومت است که می تواند او را از بلاتکلیفی بیرون بیاورد. ولی وقتی خود حکومت هم بلاتکلیف بود آن وقت چگونه میتوان از او انتظار داشت که مردم را از بلاتکلیفی بیرون بیاورد؟
اصلا کی باید تکلیف کی را روشن کند؟ حکومت تکلیف ملت را یا ملت تکلیف حکومت را؟
می گویند یک چله نشسته اید، ریاضت کشیده اید، یک سال دیگر هم با روزی یک وعده غذا بسازید، تا تکلیف همه معلوم شود، ولی نگفتید: در این یک سال کی می خواهد تکلیف کی را معلوم کند؟
اگر بخواهیم وضعیت خودمان را در ۴۰سال گذشته با یک کلمه بیان کنیم، فکر میکنید آن یک کلمه چه می تواند باشد؟
به شما می گویم: بلاتکلیفی.
۴۰ سال است که ملت ایران بلاتکلیف است. دولتها شاید پیش خودشان خیال می کردند که تکلیفشان معلوم است، ولی ملت این احساس را نمی کرده است. به همین دلیل همه میخواسته اند از مملکت فرار کنند. این روزها بلاتکلیفی آنقدر دامنه اش وسعت پیدا کرده که گریبان حکومت را نیز گرفته است. همه شده ایم بلاتکلیف. روزگاری ملت فکر میکرد که حکومت است که می تواند او را از بلاتکلیفی بیرون بیاورد. ولی وقتی خود حکومت هم بلاتکلیف بود آن وقت چگونه میتوان از او انتظار داشت که مردم را از بلاتکلیفی بیرون بیاورد؟
اصلا کی باید تکلیف کی را روشن کند؟ حکومت تکلیف ملت را یا ملت تکلیف حکومت را؟
می گویند یک چله نشسته اید، ریاضت کشیده اید، یک سال دیگر هم با روزی یک وعده غذا بسازید، تا تکلیف همه معلوم شود، ولی نگفتید: در این یک سال کی می خواهد تکلیف کی را معلوم کند؟