#داستان #_اگربه_دریابارد 🌊
#قسمت_بیست و یکم - بخش هشتم
و گفتم : من می خوام ترشیده بشم بمونم روی دست شما ؛ می خوای پیش مامان خوشگلم بمونم ؛ اگر من شوهر کنم کی براتون چای میاره شام درست می کنه خونه رو تمیز و مرتب نگه می داره ؟ مامان جونم من رحمان رو دوست ندارم وقتی فکر می کنم می خواد بهم دست بزنه چندشم میشه ؛ صبر کن ماما بشم اونوقت یک شوهر دکتر پیدا می کنم که کیف کنی ؛ گفت : آره به همین خیال باش که دکتر بیاد تو رو بگیره ؛ زنگ در که به صدا در اومد حتم داشتیم که حمیده و جواد اومدن ؛ اما تا در رو باز کردم چشمم افتاد به گوشه ی لب حمیده که زخم بود و معلوم می شد با کرم پودر کبودی دورش رو مخفی کرده ؛
کمی بعد بردمش توی آشپزخونه و با تندی گفتم بازم تو رو زد ؟ گفت : نه بابا هرچی میشه میندازی گردن جواد صورتم خورد به در ؛ دیگه من نباید زخمی بشم ؟
#ناهید_گلکار
@nahid_golkar
#قسمت_بیست و یکم - بخش هشتم
و گفتم : من می خوام ترشیده بشم بمونم روی دست شما ؛ می خوای پیش مامان خوشگلم بمونم ؛ اگر من شوهر کنم کی براتون چای میاره شام درست می کنه خونه رو تمیز و مرتب نگه می داره ؟ مامان جونم من رحمان رو دوست ندارم وقتی فکر می کنم می خواد بهم دست بزنه چندشم میشه ؛ صبر کن ماما بشم اونوقت یک شوهر دکتر پیدا می کنم که کیف کنی ؛ گفت : آره به همین خیال باش که دکتر بیاد تو رو بگیره ؛ زنگ در که به صدا در اومد حتم داشتیم که حمیده و جواد اومدن ؛ اما تا در رو باز کردم چشمم افتاد به گوشه ی لب حمیده که زخم بود و معلوم می شد با کرم پودر کبودی دورش رو مخفی کرده ؛
کمی بعد بردمش توی آشپزخونه و با تندی گفتم بازم تو رو زد ؟ گفت : نه بابا هرچی میشه میندازی گردن جواد صورتم خورد به در ؛ دیگه من نباید زخمی بشم ؟
#ناهید_گلکار
@nahid_golkar