▫️ امپراتوری و امپریالیسم
▫️ مایکل هارت و آنتونیو نگری در مناظرهای بینالمللی
5 فوریه 2025
نوشتهی: اِلیا زارو
ترجمهی: ساسان صدقینیا
🔸 نخستین ویراست کتاب امپراتوری اثر آنتونیو نگری و مایکل هارت را انتشارات دانشگاه هاروارد در سال ۲۰۰۰ منتشر کرد. این اثر به نقطهی عطفی در نظریهی سیاسی معاصر و هستهی کانونی یک بسط نظری تبدیل شد که تا به امروز ادامه دارد. هارت و نگری گذاری از جهان مدرن و پارادایمهای آن را نظریهپردازی میکنند. از نظر آنها این گسستی است واقعی از استعمارزدایی که از دههی ۱۹۶۰ و بحران فوردیسم در دههی ۱۹۷۰ آغاز و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقرار بازار واحد جهانی تثبیت میشود. تنش بین فقدان کامل محدودیت (فضایی و زمانی) برای گردش سرمایه در مقیاس جهانی و محدودیت ذاتیِ حاکمیت مدرن، به گفتهی این دو نویسنده، منشأ بحرانی در دولتهای ملی است که امروزه دیگر قادر به ارائهی خود بهعنوان ساختارهای اساسی مرجعیت ژئوپلیتیکی برای سرمایه نیستند. بحران دولت-ملتها، به گفتهی هارت و نگری، نشان دهندهی ضرورت کنار گذاشتن آموزهی امپریالیسم است که مبتنی بر تقسیمِ فضایی است و دیگر برای تحلیل پویاییها و تحولات سرمایهداری معاصر مفید نیست. بنابراین، مفهوم «امپراتوری» بهعنوان مدل جدید حکمرانی، ایدهای از حاکمیت پسامدرن است که قادر به ادارهی انباشت سرمایه در عصر مالیسازی و سرعت بالای پیشرفتهای فناوری است و در دستهبندیهای سیاسی در تقابل با مفهوم «امپریالیسم» قرار میگیرد.
🔸 مقالهی حاضر بر این دو نکته تمرکز دارد و قصد دارد کار هارت و نگری را با تفسیرهای مختلفی که برانگیخته، مقایسه کند تا به درک کاملی از اندیشهی آنها و خودِ مفهوم «امپراتوری» دست یابد. بنابراین ابتدا به نقشی که هارت و نگری برای دولت-ملتها در بستر «امپراتوری» قائل هستند میپردازد و برداشتهای نادرستِ اصلی از نظریهی سیاسی آنها را مشخص میکند. در یک توافق کلی، این تفسیرها بر این باورند که نویسندگان کتاب امپراتوری مدعی زوال حاکمیت مدرن در دنیای جهانیشده هستند. بنابراین آنها ایدهی «حاکمیت امپراتوری» را نقد میکنند، چرا که اساساً عملکردی را که هارت و نگری به دولت-ملتها در پویش جهانی نسبت میدهند، نادیده میگیرند. پس از روشن شدن این جنبه، بخش دوم مقاله به موضوع «پایان امپریالیسم» اختصاص یافته است. در اینجا نقدهای مهمتری که به این کتاب وارد شده، بررسی میشوند. در این مورد، موضوعْ بیشتر رد پیشفرض مفهوم امپراتوری است تا عدم درک آن.
🔸 در واقع این مفسران، آموزههای مارکسیستی سنتی پیرامون امپریالیسم را در مقابل «امپراتوری» قرار میدهند و نظریهی هارت و نگری را از دیدگاه تحلیلی و عملیْ مضر میدانند و این نظریه را تحریفکنندهی فرایندهای واقعی انباشت سرمایه و ناتوان در هدایت صحیح کنش سیاسی ضدسرمایهداری میدانند. در واقع، همانطور که در بخش آخر اشاره خواهد شد، با استفاده از مقولههای مارکسیِ «تبعیت صوری» و «تبعیت واقعی» سرمایه در دنیای جهانیشده، مفهوم «امپراتوری» میتواند تفسیری مناسب از این فرایندها ارائه دهد...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4AE
#آنتونیو_نگری #مایکل_هارت
#امپراتوری #امپریالیسم #الیا_زارو #ساسان_صدقینیا
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ مایکل هارت و آنتونیو نگری در مناظرهای بینالمللی
5 فوریه 2025
نوشتهی: اِلیا زارو
ترجمهی: ساسان صدقینیا
🔸 نخستین ویراست کتاب امپراتوری اثر آنتونیو نگری و مایکل هارت را انتشارات دانشگاه هاروارد در سال ۲۰۰۰ منتشر کرد. این اثر به نقطهی عطفی در نظریهی سیاسی معاصر و هستهی کانونی یک بسط نظری تبدیل شد که تا به امروز ادامه دارد. هارت و نگری گذاری از جهان مدرن و پارادایمهای آن را نظریهپردازی میکنند. از نظر آنها این گسستی است واقعی از استعمارزدایی که از دههی ۱۹۶۰ و بحران فوردیسم در دههی ۱۹۷۰ آغاز و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقرار بازار واحد جهانی تثبیت میشود. تنش بین فقدان کامل محدودیت (فضایی و زمانی) برای گردش سرمایه در مقیاس جهانی و محدودیت ذاتیِ حاکمیت مدرن، به گفتهی این دو نویسنده، منشأ بحرانی در دولتهای ملی است که امروزه دیگر قادر به ارائهی خود بهعنوان ساختارهای اساسی مرجعیت ژئوپلیتیکی برای سرمایه نیستند. بحران دولت-ملتها، به گفتهی هارت و نگری، نشان دهندهی ضرورت کنار گذاشتن آموزهی امپریالیسم است که مبتنی بر تقسیمِ فضایی است و دیگر برای تحلیل پویاییها و تحولات سرمایهداری معاصر مفید نیست. بنابراین، مفهوم «امپراتوری» بهعنوان مدل جدید حکمرانی، ایدهای از حاکمیت پسامدرن است که قادر به ادارهی انباشت سرمایه در عصر مالیسازی و سرعت بالای پیشرفتهای فناوری است و در دستهبندیهای سیاسی در تقابل با مفهوم «امپریالیسم» قرار میگیرد.
🔸 مقالهی حاضر بر این دو نکته تمرکز دارد و قصد دارد کار هارت و نگری را با تفسیرهای مختلفی که برانگیخته، مقایسه کند تا به درک کاملی از اندیشهی آنها و خودِ مفهوم «امپراتوری» دست یابد. بنابراین ابتدا به نقشی که هارت و نگری برای دولت-ملتها در بستر «امپراتوری» قائل هستند میپردازد و برداشتهای نادرستِ اصلی از نظریهی سیاسی آنها را مشخص میکند. در یک توافق کلی، این تفسیرها بر این باورند که نویسندگان کتاب امپراتوری مدعی زوال حاکمیت مدرن در دنیای جهانیشده هستند. بنابراین آنها ایدهی «حاکمیت امپراتوری» را نقد میکنند، چرا که اساساً عملکردی را که هارت و نگری به دولت-ملتها در پویش جهانی نسبت میدهند، نادیده میگیرند. پس از روشن شدن این جنبه، بخش دوم مقاله به موضوع «پایان امپریالیسم» اختصاص یافته است. در اینجا نقدهای مهمتری که به این کتاب وارد شده، بررسی میشوند. در این مورد، موضوعْ بیشتر رد پیشفرض مفهوم امپراتوری است تا عدم درک آن.
🔸 در واقع این مفسران، آموزههای مارکسیستی سنتی پیرامون امپریالیسم را در مقابل «امپراتوری» قرار میدهند و نظریهی هارت و نگری را از دیدگاه تحلیلی و عملیْ مضر میدانند و این نظریه را تحریفکنندهی فرایندهای واقعی انباشت سرمایه و ناتوان در هدایت صحیح کنش سیاسی ضدسرمایهداری میدانند. در واقع، همانطور که در بخش آخر اشاره خواهد شد، با استفاده از مقولههای مارکسیِ «تبعیت صوری» و «تبعیت واقعی» سرمایه در دنیای جهانیشده، مفهوم «امپراتوری» میتواند تفسیری مناسب از این فرایندها ارائه دهد...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4AE
#آنتونیو_نگری #مایکل_هارت
#امپراتوری #امپریالیسم #الیا_زارو #ساسان_صدقینیا
👇🏽
🖋@naghd_com