▫️ انتخاب ترامپ چه معنایی دارد؟
▫️ پیرامون تلاشی برای نخستین ترازنامه در پنج درس
24 ژانویه 2025
مارتین کروناور
ترجمهی: کمال خسروی
📝 توضیح مترجم: متن کوتاه پیش رو، هرچند تلاشی شتابزده و عمدتاً جامعهشناختی برای صورتبندی علل پیروزی ترامپ در انتخابات اخیر آمریکاست، حاوی نکاتی قابل توجه و دلالتهایی بر جامعهی آمریکا و جوامع همانند آن نیز هست که بسا از قصد و ابعاد مورد نظر نویسنده فراتر میروند. این متن در تازهترین شمارهی نشریهی پروکلا [PROKLA] انتشار یافته است. مارتین کروناور جامعهشناس آلمانی، عضو شورای علمی و مشورتی تحریریهی پروکلا و استاد مدرسهی عالی اقتصاد و حقوق در برلین است.
🔸 از انتخاب دوبارهی دونالد ترامپ میتوان پنج درس گرفت که باید بهخوبی فهمیده شوند: [اول] اینکه امکان الغای دموکراسی بهگونهای دموکراتیک از طریق انتخابات وجود دارد؛ [دوم] اینکه ترامپ نه بهرغم ابتنای مبارزهی انتخاباتیاش بر شریرانهترین عناصر تاریخ و جامعهی آمریکا، بلکه دقیقاً به دلیل اتکا بر آنها انتخاب شده است؛ [سوم] اینکه او موفق شد طبقات پائین را با دفاع بیرحمانه از بازارگرایی افراطی دور خود جمع کند؛ [چهارم] اینکه در این اقدامات، دستکاری و تحریک احساسات ــ که چپ آکادمیک اغلب بهای چندانی برای آن قائل نیست ــ نقش ایفا نموده است و [سرانجام پنجم] اینکه با اتحاد ترامپ/ماسک، سرکردگان مرتبهی تازهای از مدرنیزاسیون سرمایهدارانه بهقدرت رسیدهاند.
🔸 تبلیغات انتخاباتی ترامپ، پشت صورتک شورش علیه «نخبگان»، در نخستین نگاهْ ائتلافهایی بسیار نامحتمل را پدید آورد: بین میلیونها رأیدهندهی ناراضی در طبقات متوسط و پائین و مبارزانِ مرتبهای تازه از بازارگرایی افراطی و بیرحمانه... اما این کامیابی چگونه میسر شد؟ از طریق بسیج احساسات علیه دولت و بهویژه دولت مرکزی که در آمریکا ریشهای بسیار ژرف دارد. به پیروی از این احساسات، «نخبگانْ» در نخستین گام نمایندگان جامعهی سیاسی واشینگتن هستند. ترامپ موفق شد دموکراتها را با «نخبگانی» همهویت بنمایاند که دور از مردم دست به حراج آمریکا زدهاند؛ به مهاجران، به چینیها و به اروپا. دموکراتها نه خواستند و نه توانستند بهسادگی ورق را برگردانند و بهجای آن به این دشنامها متوسل شدند که یک میلیاردر، دلال معاملات ملکی، فرارکننده از پرداخت مالیات و ورشکستهای چندباره، اینک نقش سخنگوی عامهی مردم را بازی میکند. اما ثروت در آمریکا عیب و نقص نیست، بلکه نشانهی کامیابی در پیگیریِ رویای آمریکایی است؛ اجبار به پرداخت مالیات از نظر بسیاری از آمریکاییها وظیفهای در قبال جامعه و زندگی اجتماعی نیست که فرد عضوی از آن است، بلکه نشانهی ناآزادی است. اسطورهی روزگار بنیانگذاری آمریکا، در یک واژگونیِ فرهنگی، کماکان در آگاهی آمریکائیان طنینانداز است، هرچند سالیان دراز است که شالودهاش در مناسبات اجتماعی از میان رفته است.
🔸 چپ آکادمیکْ اهمیت احساسات هیجانی و بسیجکردن آنها را دستکم میگیرد. این چپ به آنسو گرایش دارد که وقتی سخن بر سر «منافع» است، به روایتی اکونومیستی و بهلحاظ مارکسیستی بیآزار از انتخاب عقلایی بیاویزد و از این رو در هر حال به زمینهای از اقبال نسبت به این احساسات و هیجانات بنگرد که بهلحاظ «اقتصادی» هموار شده است، اما نه به خودِ این احساسات و هیجانات. این ضعف نخستینبار در سالهای دههی 1930 و بههنگام عروج نازیها آشکار شد و از جمله از سوی ارنست بلوخ، ویلهلم رایش، ارنست نیکیش و در میان تبعیدیانِ محفل ماکس هورکهایمر مورد بحث و بررسی قرار گرفت. علت این دستکم گرفتنْ آشنا و دمِ دست است: برای چپِ متعهد به روشنگریْ ممنوع است که بهنوبهی خود به دستکاری و تحریک احساسات دست یازد..
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4z2
#مارتین_کروناور
#کمال_خسروی
#دونالد_ترامپ
#الغای_دموکراسی_ازطریق_انتخابات
#انتخابات_آمریکا
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ پیرامون تلاشی برای نخستین ترازنامه در پنج درس
24 ژانویه 2025
مارتین کروناور
ترجمهی: کمال خسروی
📝 توضیح مترجم: متن کوتاه پیش رو، هرچند تلاشی شتابزده و عمدتاً جامعهشناختی برای صورتبندی علل پیروزی ترامپ در انتخابات اخیر آمریکاست، حاوی نکاتی قابل توجه و دلالتهایی بر جامعهی آمریکا و جوامع همانند آن نیز هست که بسا از قصد و ابعاد مورد نظر نویسنده فراتر میروند. این متن در تازهترین شمارهی نشریهی پروکلا [PROKLA] انتشار یافته است. مارتین کروناور جامعهشناس آلمانی، عضو شورای علمی و مشورتی تحریریهی پروکلا و استاد مدرسهی عالی اقتصاد و حقوق در برلین است.
🔸 از انتخاب دوبارهی دونالد ترامپ میتوان پنج درس گرفت که باید بهخوبی فهمیده شوند: [اول] اینکه امکان الغای دموکراسی بهگونهای دموکراتیک از طریق انتخابات وجود دارد؛ [دوم] اینکه ترامپ نه بهرغم ابتنای مبارزهی انتخاباتیاش بر شریرانهترین عناصر تاریخ و جامعهی آمریکا، بلکه دقیقاً به دلیل اتکا بر آنها انتخاب شده است؛ [سوم] اینکه او موفق شد طبقات پائین را با دفاع بیرحمانه از بازارگرایی افراطی دور خود جمع کند؛ [چهارم] اینکه در این اقدامات، دستکاری و تحریک احساسات ــ که چپ آکادمیک اغلب بهای چندانی برای آن قائل نیست ــ نقش ایفا نموده است و [سرانجام پنجم] اینکه با اتحاد ترامپ/ماسک، سرکردگان مرتبهی تازهای از مدرنیزاسیون سرمایهدارانه بهقدرت رسیدهاند.
🔸 تبلیغات انتخاباتی ترامپ، پشت صورتک شورش علیه «نخبگان»، در نخستین نگاهْ ائتلافهایی بسیار نامحتمل را پدید آورد: بین میلیونها رأیدهندهی ناراضی در طبقات متوسط و پائین و مبارزانِ مرتبهای تازه از بازارگرایی افراطی و بیرحمانه... اما این کامیابی چگونه میسر شد؟ از طریق بسیج احساسات علیه دولت و بهویژه دولت مرکزی که در آمریکا ریشهای بسیار ژرف دارد. به پیروی از این احساسات، «نخبگانْ» در نخستین گام نمایندگان جامعهی سیاسی واشینگتن هستند. ترامپ موفق شد دموکراتها را با «نخبگانی» همهویت بنمایاند که دور از مردم دست به حراج آمریکا زدهاند؛ به مهاجران، به چینیها و به اروپا. دموکراتها نه خواستند و نه توانستند بهسادگی ورق را برگردانند و بهجای آن به این دشنامها متوسل شدند که یک میلیاردر، دلال معاملات ملکی، فرارکننده از پرداخت مالیات و ورشکستهای چندباره، اینک نقش سخنگوی عامهی مردم را بازی میکند. اما ثروت در آمریکا عیب و نقص نیست، بلکه نشانهی کامیابی در پیگیریِ رویای آمریکایی است؛ اجبار به پرداخت مالیات از نظر بسیاری از آمریکاییها وظیفهای در قبال جامعه و زندگی اجتماعی نیست که فرد عضوی از آن است، بلکه نشانهی ناآزادی است. اسطورهی روزگار بنیانگذاری آمریکا، در یک واژگونیِ فرهنگی، کماکان در آگاهی آمریکائیان طنینانداز است، هرچند سالیان دراز است که شالودهاش در مناسبات اجتماعی از میان رفته است.
🔸 چپ آکادمیکْ اهمیت احساسات هیجانی و بسیجکردن آنها را دستکم میگیرد. این چپ به آنسو گرایش دارد که وقتی سخن بر سر «منافع» است، به روایتی اکونومیستی و بهلحاظ مارکسیستی بیآزار از انتخاب عقلایی بیاویزد و از این رو در هر حال به زمینهای از اقبال نسبت به این احساسات و هیجانات بنگرد که بهلحاظ «اقتصادی» هموار شده است، اما نه به خودِ این احساسات و هیجانات. این ضعف نخستینبار در سالهای دههی 1930 و بههنگام عروج نازیها آشکار شد و از جمله از سوی ارنست بلوخ، ویلهلم رایش، ارنست نیکیش و در میان تبعیدیانِ محفل ماکس هورکهایمر مورد بحث و بررسی قرار گرفت. علت این دستکم گرفتنْ آشنا و دمِ دست است: برای چپِ متعهد به روشنگریْ ممنوع است که بهنوبهی خود به دستکاری و تحریک احساسات دست یازد..
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4z2
#مارتین_کروناور
#کمال_خسروی
#دونالد_ترامپ
#الغای_دموکراسی_ازطریق_انتخابات
#انتخابات_آمریکا
👇🏽
🖋@naghd_com