▫️ مدخلی بر ویراست دوم سرمایه
19 ژانویه 2025
کارل کُرش
ترجمهی: کاووس بهزادی
🔸 کتاب مارکس پیرامون سرمایه، همچون کتاب افلاطون پیرامون دولت، کتاب ماکیاولی پیرامون شهریار، قرارداد اجتماعی روسو، نیز نیروی تأثیرگذار پایا و گستردهاش را مدیون اوضاع و احوالی است که در یک نقطهی عطف تاریخی، مبادی نوین درهمشکنندهی پیکرهی جهان کهن را در نهایت گستره و ژرفاییشان درک و بازنمایی کرده است. تمام مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که واکاوی مارکسی در «سرمایه» بهلحاظ نظری به آنها پرداخت، هماکنون نیز مسائل عملی عاجل جهان هستند، آنهم در مبارزهی واقعی قدرتهای بزرگ اجتماعی، دولتها و طبقات که در تمام بخشهای جهان بهپیشبرده میشود. کارل مارکس در آنزمان این مسائل را زودهنگام بهعنوان مسائل تعیینکننده در دگرگونیهای پیشروی جهان درک کرد و بدینترتیب برای نسلهای آینده اثبات کرد که او متفکر آیندهنگر بزرگ عصر خودش است.
🔸اما او حتی بهعنوان بزرگترین متفکر نمیتوانست به این مسائل بهلحاظ نظری دسترسی یابد و آنها را در آثارش دخیل کند، اگر آنها همهنگام در واقعیت آنزمان به هر نحوی بهعنوان مسائل واقعی مطرح نمیشدند. مقدرات خودویژه آلمان 1848 و حکومتهای استبدادی مطلقه و جمهوری اروپا بود که مارکس را به خارج از حوزهی عملی تأثیرگذاریش پرتاب کردند و از طریق این جداسازیِ بههنگام از مناسبات محدود و عقبافتادهی آلمان، او وارد فضای فعالیت واقعی تاریخیاش گردید. دقیقاً درنتیجهی این جابهجایی چندبارهی اجباری حوزهی کارش قبل و بعد از انقلاب شکستخوردهی 1848 آلمان، توانست مارکسِ 30 سالهی متفکر و پژوهشگر که از طریق چالش نظری با فلسفهی هگل بدواً به سوی دانشی فراگیر و جهانگستر در قالب فلسفی آلمانیاش پیش میرفت، و در دو دوران مهاجرات متوالی، نخست در فرانسه و بلژیک و پس از آن در انگلستان، هرچه بیشتر در ارتباط مستقیم نظری و عملی با دو نیرومندترین دگرسانکنندهی نوین آیندهی جهان در آنزمان قرار بگیرد. این امر از یکسو فراروی از دستآوردهای انقلاب سترگ بورژوایی ژاکوبینی به سمت اهداف نوین پرولتری در مرکز توجه قرارگرفتهی سوسیالیسم و کمونیسم فرانسوی بود و از سوی دیگر پیکربندی توسعهیافتهی تولید سرمایهداری مدرن، مناسبات تولید و مراودهی متناسب با آن بود که از تبعات انقلاب صنعتی سالهای 1770-1830 در انگلستان نیز بود.
🔸 مارکس، تاریخ سیاسی فرانسه، توسعهی اقتصادی انگلیس، جنبش کارگری مدرن، این سه مؤلفهی «ماورای» واقعیت آلمان در آنزمان را به موشکافانهترین وجهی در دههها کار فکری و پژوهشی در آثار و بهویژه اثر اصلیاش «سرمایه» مورد توجه قرار داد و بدینترتیب به این اثر آن نیروی زندگیبخش خودویژه را اعطا کرد که امروز 65 سال بعد از انتشار آن و حدود پنجاه سال پس از مرگ مؤلفش بهعالیترین مرتبهای هنوز «بهروز» باقیمانده است و بسیاری از جنبههای بازهی زمانی «سرمایه» تازه قابلدرک شدهاند.
🔸 اما آیا و اساساً تا چه حد مارکسِ پژوهشگر جامعه و تاریخ موفق شد این طرح بزرگ ماتریالیستی را در «سرمایه» متحقق کند، همانطور که مارکس 65 سال پیش خاطرنشان کرد، زمانی میتوانیم قضاوت کنیم که نظریهی او در معرض «پیشداوریهای به اصطلاح افکار عمومی» قرار نگرفته باشد، بلکه براساس یک «نقد واقعاً علمی» ارزیابی شود، که با توجه به وضعیت کنونی چشمانداز خوبی در این زمینه وجود دارد...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4ya
#کارل_کرش #کاووس_بهزادی
#سرمایه #مارکس #شیوه_دیالکتیکی_بازنمایی
👇🏽
🖋@naghd_com
19 ژانویه 2025
کارل کُرش
ترجمهی: کاووس بهزادی
🔸 کتاب مارکس پیرامون سرمایه، همچون کتاب افلاطون پیرامون دولت، کتاب ماکیاولی پیرامون شهریار، قرارداد اجتماعی روسو، نیز نیروی تأثیرگذار پایا و گستردهاش را مدیون اوضاع و احوالی است که در یک نقطهی عطف تاریخی، مبادی نوین درهمشکنندهی پیکرهی جهان کهن را در نهایت گستره و ژرفاییشان درک و بازنمایی کرده است. تمام مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که واکاوی مارکسی در «سرمایه» بهلحاظ نظری به آنها پرداخت، هماکنون نیز مسائل عملی عاجل جهان هستند، آنهم در مبارزهی واقعی قدرتهای بزرگ اجتماعی، دولتها و طبقات که در تمام بخشهای جهان بهپیشبرده میشود. کارل مارکس در آنزمان این مسائل را زودهنگام بهعنوان مسائل تعیینکننده در دگرگونیهای پیشروی جهان درک کرد و بدینترتیب برای نسلهای آینده اثبات کرد که او متفکر آیندهنگر بزرگ عصر خودش است.
🔸اما او حتی بهعنوان بزرگترین متفکر نمیتوانست به این مسائل بهلحاظ نظری دسترسی یابد و آنها را در آثارش دخیل کند، اگر آنها همهنگام در واقعیت آنزمان به هر نحوی بهعنوان مسائل واقعی مطرح نمیشدند. مقدرات خودویژه آلمان 1848 و حکومتهای استبدادی مطلقه و جمهوری اروپا بود که مارکس را به خارج از حوزهی عملی تأثیرگذاریش پرتاب کردند و از طریق این جداسازیِ بههنگام از مناسبات محدود و عقبافتادهی آلمان، او وارد فضای فعالیت واقعی تاریخیاش گردید. دقیقاً درنتیجهی این جابهجایی چندبارهی اجباری حوزهی کارش قبل و بعد از انقلاب شکستخوردهی 1848 آلمان، توانست مارکسِ 30 سالهی متفکر و پژوهشگر که از طریق چالش نظری با فلسفهی هگل بدواً به سوی دانشی فراگیر و جهانگستر در قالب فلسفی آلمانیاش پیش میرفت، و در دو دوران مهاجرات متوالی، نخست در فرانسه و بلژیک و پس از آن در انگلستان، هرچه بیشتر در ارتباط مستقیم نظری و عملی با دو نیرومندترین دگرسانکنندهی نوین آیندهی جهان در آنزمان قرار بگیرد. این امر از یکسو فراروی از دستآوردهای انقلاب سترگ بورژوایی ژاکوبینی به سمت اهداف نوین پرولتری در مرکز توجه قرارگرفتهی سوسیالیسم و کمونیسم فرانسوی بود و از سوی دیگر پیکربندی توسعهیافتهی تولید سرمایهداری مدرن، مناسبات تولید و مراودهی متناسب با آن بود که از تبعات انقلاب صنعتی سالهای 1770-1830 در انگلستان نیز بود.
🔸 مارکس، تاریخ سیاسی فرانسه، توسعهی اقتصادی انگلیس، جنبش کارگری مدرن، این سه مؤلفهی «ماورای» واقعیت آلمان در آنزمان را به موشکافانهترین وجهی در دههها کار فکری و پژوهشی در آثار و بهویژه اثر اصلیاش «سرمایه» مورد توجه قرار داد و بدینترتیب به این اثر آن نیروی زندگیبخش خودویژه را اعطا کرد که امروز 65 سال بعد از انتشار آن و حدود پنجاه سال پس از مرگ مؤلفش بهعالیترین مرتبهای هنوز «بهروز» باقیمانده است و بسیاری از جنبههای بازهی زمانی «سرمایه» تازه قابلدرک شدهاند.
🔸 اما آیا و اساساً تا چه حد مارکسِ پژوهشگر جامعه و تاریخ موفق شد این طرح بزرگ ماتریالیستی را در «سرمایه» متحقق کند، همانطور که مارکس 65 سال پیش خاطرنشان کرد، زمانی میتوانیم قضاوت کنیم که نظریهی او در معرض «پیشداوریهای به اصطلاح افکار عمومی» قرار نگرفته باشد، بلکه براساس یک «نقد واقعاً علمی» ارزیابی شود، که با توجه به وضعیت کنونی چشمانداز خوبی در این زمینه وجود دارد...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4ya
#کارل_کرش #کاووس_بهزادی
#سرمایه #مارکس #شیوه_دیالکتیکی_بازنمایی
👇🏽
🖋@naghd_com