باسلام وقتتون بخیر خانم دکتر خدا به شماطول عمر بده هرروز باصدای گرمتون امید تازه ای به بنده هاش میدین . خانمی هستم ۴۵ ساله شوهرم ۴۸ . سه فرزند دارم که یکیشون دانشجو و دوتای دیگه دبیرستان درس میخونن . ۲۱ ساله که ازدواج کردیم خواهر بزرگ شوهرم با ازدواج ما موافق نبود البته اینو بعد ازدواج فهمیدم خیلی سعی کرد تا بقیه اعضای خانواده رو با خودش همراه کنه موفق هم شد البته من با درایت رفتار میکردم تا بچه هام بزرگ بشن . چند ساله شوهرم تحت تاثیر خواهرش و خانواده ش قرار گرفته که با زور و کتک و بی محلی سعی میکنه تا به ما فشار بیاره اونا کاری کردن که شوهرم با خانواده خودمم مشکل درست کنه و دیگه سمت خانواده م نیاد و اجازه نده خانواده م بهم سر بزنن شوهرمو قبلا میتونستم تحمل کنم ولی حالا نه من نه بچه هام ابدا نمیتونیم تحمل کنیم نه خرجی میده نه مارو میبره بیرون و پیش دوست و آشنا و غریبه بدی مارو میگه و تهمت میزنه درصورتیکه منو بچه هام آدمای متدین و متواضعی هستیم و همه مارو به خوبی میشناسن وهمه به اسم ما قسم میخورن خانم دکتر خیییلی با خانواده شوهرم و شوهرم مدارا کردم ولی فایده نداشت درضمن اونا آدمای بی بندو بار و حرامخوارن و جلوی منو بچه هام کم میارن چندین بارم از شوهرم خیانت دیدم این چند سال که شوهرم تحت تاثیر خانواده ش قرار گرفته چندبارم تا پای طلاق رسیدیم ولی من بخاطر بچه هام که سقفی بالا سرشون باشه کوتاه اومدم . ولی حقیقتش نه من نه بچه هام دیگه برامون رمقی نمونده که بازم تحمل شوهرمو خانواده شو بکنیم حالا هم خونه آقام هستیم خانواده م به بچه هام رقبتی نشون نمیدن اصلا بهشون نمیرسن و براشون مهم نیستن و نه من میتونم از بچه هام جدا شم ونه بچه هام میتونن جدا بشن و پیش پدرشون برن ونه شوهرم اهل کوتاه اومدنه و نه خانواده ش براه میان خانواده شوهرم برای اینکه مشکلمون سختتر بشه هرچند وقت بین دوخانواده درگیری ایجاد میکنن الانم بازم کارمون به دادگاه کشیده شده و شوهرم دادخواست طلاق داده و چند ماهه نه شوهرمو دیدم نه باهاش حرف زدم خیلی سرسختش کردن خیلی حتی خرجی هم نمیفرسته منم از لحاظ روحی و جسمی داغونم و توان کار کردن ندارم خدا به داد مشکلدارا برسه . نظرتون چیه میگین چیکار کنم خواهشا راهنماییم کنین قربان صدای گرمتون برم😘