#شرح_مثنوی_معنوی_کریم_زمانی
#مغرور_شدن_مريدان_محتاج_به_مدعيان_مزور
@molaviname
(۲۲۷۷) او ندا کرده که خوان، بنهادهام
نایبِ حقّم، خلیفهزادهام
با اینحال این مرشد شیّاد، فریاد میزند که من سفرهٔ گستردهای از معارف و ارزاق معنوی گستردهام، زیرا منم نایب حقّ و منم فرزند خليفةالله که حضرت آدم ابوالبشر و انسان کامل باشد.
(۲۲۷۸) الصَّلا، ساده دلانِ پیچ پیچ۱
تا خورید از خوانِ جُودم سیر، هیچ
ای ساده دلانِ راه به جایی نبرده، بیایید تا از سفرهٔ جود و کرم من، «هیچ» را بخورید. در اینجا مولانا بر سبیل طنز و استهزاء، این مدعی فریبکار را فاقد هرگونه حقایق و کمال معنوی دانسته و او را پوچ و توخالی معرفی میکند.
صَلا به تازی آتش است، آتش افروختن برای دعوت به مهمانی و اعلام حوادث به کار میرفته است. عرب بر سر پشتهها و کوههای بلند، آتش روشن میکرد تا اگر گرسنه و دورافتادهای خواهان طعام باشد به دلالت آتش، بر سر سفرهٔ آنها حاضر شود و غذا بخورد. این آتش را نارُ الْقِرىٰ و نارُ الضِّيافَة گویند۴.]
(۲۲۷۹) سالها بر وعدۂ فردا کسان
گِرد آن در گشته فردا نارَسان۳
سالیانی بس طولانی، مردم بر وعدۂ فردای او گرد خانهاش میگردند، ولی آن فردا هرگز نخواهد رسید. [مولانا در چند بیت فوق، مدعیان فریبکار را که به لباس ارشاد و شیخی در میآیند و مردم و مریدان ساده دل را به بیراهه میبرند معرّفی کرده است. یعنی هر آدم دون و فرومایهای که در قید و بند نفس و هوی است نمیتواند دستگیری کند. از اینرو نجمرازی برای خصوصیات مقام ارشاد، بیست شرط را قائل شده است که از جملهٔ آنهاست: ایثار، توکّل، تسلیم، رضا، وقار، عفو، حلم، حسن خلق، علوّ همّت، سخاوت، شجاعت، عقل، عفت۴ و...]
١. پیچ پیچ: سخت پیچیده. مجازاً گرفتار و کسی که راه به جایی نبرد.
۲. ر. ک. شرح مثنوی شریف، ج ۳، ص ۹۷۱.
٣. نارَسان: چیزی که حاصل نشود و به دست خواهان آن نرسد.
۴. ر. ک. مرصاد العباد، ص ۲۴۹-۲۳۶.
@molaviname
🌸🌸🌸
#مغرور_شدن_مريدان_محتاج_به_مدعيان_مزور
@molaviname
(۲۲۷۷) او ندا کرده که خوان، بنهادهام
نایبِ حقّم، خلیفهزادهام
با اینحال این مرشد شیّاد، فریاد میزند که من سفرهٔ گستردهای از معارف و ارزاق معنوی گستردهام، زیرا منم نایب حقّ و منم فرزند خليفةالله که حضرت آدم ابوالبشر و انسان کامل باشد.
(۲۲۷۸) الصَّلا، ساده دلانِ پیچ پیچ۱
تا خورید از خوانِ جُودم سیر، هیچ
ای ساده دلانِ راه به جایی نبرده، بیایید تا از سفرهٔ جود و کرم من، «هیچ» را بخورید. در اینجا مولانا بر سبیل طنز و استهزاء، این مدعی فریبکار را فاقد هرگونه حقایق و کمال معنوی دانسته و او را پوچ و توخالی معرفی میکند.
صَلا به تازی آتش است، آتش افروختن برای دعوت به مهمانی و اعلام حوادث به کار میرفته است. عرب بر سر پشتهها و کوههای بلند، آتش روشن میکرد تا اگر گرسنه و دورافتادهای خواهان طعام باشد به دلالت آتش، بر سر سفرهٔ آنها حاضر شود و غذا بخورد. این آتش را نارُ الْقِرىٰ و نارُ الضِّيافَة گویند۴.]
(۲۲۷۹) سالها بر وعدۂ فردا کسان
گِرد آن در گشته فردا نارَسان۳
سالیانی بس طولانی، مردم بر وعدۂ فردای او گرد خانهاش میگردند، ولی آن فردا هرگز نخواهد رسید. [مولانا در چند بیت فوق، مدعیان فریبکار را که به لباس ارشاد و شیخی در میآیند و مردم و مریدان ساده دل را به بیراهه میبرند معرّفی کرده است. یعنی هر آدم دون و فرومایهای که در قید و بند نفس و هوی است نمیتواند دستگیری کند. از اینرو نجمرازی برای خصوصیات مقام ارشاد، بیست شرط را قائل شده است که از جملهٔ آنهاست: ایثار، توکّل، تسلیم، رضا، وقار، عفو، حلم، حسن خلق، علوّ همّت، سخاوت، شجاعت، عقل، عفت۴ و...]
١. پیچ پیچ: سخت پیچیده. مجازاً گرفتار و کسی که راه به جایی نبرد.
۲. ر. ک. شرح مثنوی شریف، ج ۳، ص ۹۷۱.
٣. نارَسان: چیزی که حاصل نشود و به دست خواهان آن نرسد.
۴. ر. ک. مرصاد العباد، ص ۲۴۹-۲۳۶.
@molaviname
🌸🌸🌸