قاعده شب یلدا
در كتاب فارسی كلاس دوم دبستان، درسی بهنام دوازده برادر داشتیم که دوازده ماه سال را توضیح داده بود و زمانیکه به آخر پاییز و اول زمستان میرسید از بلندترین شب سال سخن میگفت. در عالم کودکی، دانستن اینكه آخرین شب پاییز كه به اولین روز زمستان ختم میشود، بلندترین شب سال است، برایم جالب بود.
بیش از پنجاه سال از اولین باری كه «شب چله» را با جزئیاتش به یاد دارم میگذرد. شب چله آن روزها هم برای خانوادهها شب خاصی بود و تشریفات ویژهای داشت اما رسم بر مهمانی و شب زندهداری در این شب نبود یا اگر بود، ما چنین رسمی نداشتیم. سالهای بعد كمكم نام این شب به «شب یلدا» تغییر كرد و شبنشینی دستهجمعی باب شد. در خانواده ما هم این رسم پر رنگتر شد.
برای آدمی با روحیات من که دوست دارم به هر بهانهای آدمها را دور هم جمع کنم، شب یلدا شب خاصی است و از زمانیکه اندک توان و اعتباری پیدا کردهام، این شب را به صورت خاص جشن گرفتهام.
هرچند در سالهای گذشته شب یلدا هم مثل خیلی از سنتهای ایرانی، تشریفاتی شده اما همچنان یک نهاد قوی و قدیمی است که میتواند سنت کنار هم بودن اعضای خانواده را تقویت کند. شخصا به دلیل فشار بیامان کار، در خیلی از شبهای یلدا دلی پر از غم و اضطراب داشتهام اما همیشه کنار عزیزانم حال بهتری پیدا کردهام و این جادوی با هم بودن در چنین شبهایی است.
معمولا آدمها سعی میکنند در چنین شبهایی غصه را کنار بگذارند، شعر حافظ بخوانند و برای عزیزان خود خاطره بگویند. به همین دلیل خیلی از شبهای یلدا برای من خاطرهساز شده و فردای آن شب، با حس و حالی بهتر سراغ گرفتاریهای کاریام رفتهام.
اما شبهای یلدا بدون غصه هم نیستند؛ هر سال شماری از عزیزان ما از قطار زندگی پیاده میشوند و در شب یلدا جایشان را خالی میبینیم. افرادی که سالهای طولانی زیر سایهشان نفس کشیدیم و حالا باید با یاد و نامشان زندگی کنیم.
راستش ما قدیمیترها اعتقاد و باور عمیقی به اهمیت رفتوآمد و دور هم نشستن داریم ولی جوانها بیشتر با فضای مجازی و بازی و سرگرمیهای جدید خو گرفتهاند. قطعا هر انتخابی، فرصتها و تهدیدهای خودش را دارد اما میان این همه سنت خوب و بد، حیف است که شب یلدا به عنوان یک نهاد قوی، تضعیف شود.
☑️ محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
در كتاب فارسی كلاس دوم دبستان، درسی بهنام دوازده برادر داشتیم که دوازده ماه سال را توضیح داده بود و زمانیکه به آخر پاییز و اول زمستان میرسید از بلندترین شب سال سخن میگفت. در عالم کودکی، دانستن اینكه آخرین شب پاییز كه به اولین روز زمستان ختم میشود، بلندترین شب سال است، برایم جالب بود.
بیش از پنجاه سال از اولین باری كه «شب چله» را با جزئیاتش به یاد دارم میگذرد. شب چله آن روزها هم برای خانوادهها شب خاصی بود و تشریفات ویژهای داشت اما رسم بر مهمانی و شب زندهداری در این شب نبود یا اگر بود، ما چنین رسمی نداشتیم. سالهای بعد كمكم نام این شب به «شب یلدا» تغییر كرد و شبنشینی دستهجمعی باب شد. در خانواده ما هم این رسم پر رنگتر شد.
برای آدمی با روحیات من که دوست دارم به هر بهانهای آدمها را دور هم جمع کنم، شب یلدا شب خاصی است و از زمانیکه اندک توان و اعتباری پیدا کردهام، این شب را به صورت خاص جشن گرفتهام.
هرچند در سالهای گذشته شب یلدا هم مثل خیلی از سنتهای ایرانی، تشریفاتی شده اما همچنان یک نهاد قوی و قدیمی است که میتواند سنت کنار هم بودن اعضای خانواده را تقویت کند. شخصا به دلیل فشار بیامان کار، در خیلی از شبهای یلدا دلی پر از غم و اضطراب داشتهام اما همیشه کنار عزیزانم حال بهتری پیدا کردهام و این جادوی با هم بودن در چنین شبهایی است.
معمولا آدمها سعی میکنند در چنین شبهایی غصه را کنار بگذارند، شعر حافظ بخوانند و برای عزیزان خود خاطره بگویند. به همین دلیل خیلی از شبهای یلدا برای من خاطرهساز شده و فردای آن شب، با حس و حالی بهتر سراغ گرفتاریهای کاریام رفتهام.
اما شبهای یلدا بدون غصه هم نیستند؛ هر سال شماری از عزیزان ما از قطار زندگی پیاده میشوند و در شب یلدا جایشان را خالی میبینیم. افرادی که سالهای طولانی زیر سایهشان نفس کشیدیم و حالا باید با یاد و نامشان زندگی کنیم.
راستش ما قدیمیترها اعتقاد و باور عمیقی به اهمیت رفتوآمد و دور هم نشستن داریم ولی جوانها بیشتر با فضای مجازی و بازی و سرگرمیهای جدید خو گرفتهاند. قطعا هر انتخابی، فرصتها و تهدیدهای خودش را دارد اما میان این همه سنت خوب و بد، حیف است که شب یلدا به عنوان یک نهاد قوی، تضعیف شود.
☑️ محسن جلالپور
@mohsenjalalpour