نقش من تو زندگیم همیشه مثل این ابزار بوده،جای اشتباهی،موقعیت اشتباهی،برای همینه که هیچ وقت نشد جلو برم،هیچ وقت نشد اونی که باید اتعاق بیوفته،هیچ وقت نشد با دلم پیش برم،عقلم همیشه دست و پامو بست واسه هر کاری،همیشه حسرت خوردم که چرا یه بار دلم برنده نشد مقابل عقلم،چرا یه بار به خودم فرصت امتحان کردن ندادم،چرا یه بار واسه دل خودم کاری نکردم،همیشه دیر شد،همیشه دور شدم،و بعد که از دور نگاه کردم همش حسرت بود و حسرت.