وقتی میگویم ما هیچوقت «روشنفکر» و یا بهتر بگویم «روشنگر» به معنای «کانتی» آن نداشتهایم یا اگر داشتهایم،کمتر از انگشتان یک دست بودهاند، در هر برههی زمانی، بیدلیل نیست. ما از آخوندزاده و طالبوف و آقاخان کرمانی به بعد سقوط آزاد داشتهایم! در دوان نو که فاجعهبار است. از «روشنفکر» ازلی و ابدی بیبیسی نشین بگیرید تا آنکه قبض روح میکند با امام باسوادش!
مصاحبهی زیر را بخوانید تا بیشتر متوجه شوید چه میگویم:
با احترام
علی نیّری
«[اردوان امیرینژاد:] تحت تأثیر فضای بوشهر شعری گفتید که جایی چاپ شود؟
[ضیاء موحد:] در همان سالهایی که من در بوشهر دورهی سربازی را میگذراندم آنجا منظرهی عجیبی دیدم. آنجا آنقدر خشک و گرم است و باران نمیآید که وقتی باران میگیرد، مردم در خیابانها راه میافتند، سنج و طبل میزنند، شادی میکنند و مراسمی اجرا میکنند. من تحت تأثیر این مراسم شعری گفتم که در کتابهایم چاپ نشده است. گلشیری به من گفت: بیا برویم «پیام نوین» این شعر را به «بهآذین» بدهیم تا چاپ کند. ما رفتیم انجمن فرهنگی ایران و شوروی، پیش بهآذین. از شعر خیلی خوشش آمد، چون شعر خَلقی بود و مربوط به آیینهای مردم. اما صحبت کشید به منطق و چون از منطق جدید اطّلاع نداشت خیال میکرد چون راسل از منطق صحبت کرده است و او هم یک اشرافزادهی انگلیسی است، منطق موضوعی امپریالیستی است. من هرچه خواستم با او بحث کنم که این مسئله علمی است و ربطی به مسائل سیاسی ندارد، زیر بار نرفت. اما یک اطّلاع داشتم و آن اینکه در شوروی یازده جایزهی لنین به کسانی که در منطق ریاضی کار کردهاند داده شده است، دانشمندان شوروی در منطق ریاضی خوب کار کردهاند. این حرف بهآذین را ساکت کرد. یعنی همهی دلایل عقلانی من ناکافی بود، اما اینکه جایزهی لنین را به منطقیون دادهاند، برای او کافی بود. جالب این است که بعد از مدّتی کسی آمد و گفت: دیشب در انجمن ایران و شوروی جشنی بوده و بهآذین یک ساعت راجعبه منطق ریاضی و اهمیّت آن سخنرانی کرده. این را میخواهم بگویم که شما بدانید چقدر بعضی از روشنفکران چپ ما سرسپرده بودند. این خاطرهای است که من از بهآذین دارم.»
-#ضیاء_موحد (۱۳۸۷). گفتوگو با ضیاء موحد. دبیر مجموعه: محمدهاشم اکبریانی. گفتوگوکننده: اردوان امیرینژاد. چاپ اوّل. تهران: نشر ثالث. صفحهٔ ۱۱۲-۱۱۳.
@Mehbang