یه کانسپت جدیدی این روزا توی سوشال مدیا هیت شده به اسم انرژی زنانه که رواجدهندگانش معتقدن با انجام یکسری کارها میشه انرژی زنانه رو بالا برد و مردها رو رام و مطیع و پابند رابطه کرد و تو چشم اطرافیان هم باکلاس و با پرستیژ به نظر میاییم.
مثلا میگن ادایی باشید، چیزای گرون بخرید، سرویسدهنده نباشید، مثل یه گربه سرد و سیگما باشید، بقیه خودشون میان دنبالتون، شما مرکز دنیایید و فقط روی خودتون تمرکز کنید و …
من الان نمیخوام به «چراییِ» غلط بودن گزارههای بالا بپردازم، هرچند که به قول یکی از شما این سبک از شعارهایی که به اسم «خود دوستی» سر داده میشه در اصل یه پاندمی نارسیسمه و اونقدرا به داشتن یه رابطهی سالم با پارتنر و بقیه منجر نمیشه و جنبهی انسانی و اخلاقی هم نداره.
اما من به طور کلی این کانسپت انرژی زنانه رو دوست دارم اما از زاویه دید خودم، که همهچیز باید تو مداری از تعادل و انصاف حرکت کنه. انرژی زنانه روی «خود دوستی »تاکید داره. یعنی شما در گیر و دار مسئولیتهاتون از هویت «زن بودگی» دور نشید و یک مادر تماموقت یا کارمند یا ورزشکار یا همسر تماموقت نباشید. در عین اینکه سعی میکنید مسئولیتهایی که مطابق فطرتتونه رو انجام بدید، هیچهویت جانبی و فرعیای روی «زن بودگی» شما سایه نمیندازه و تعریف اصلی شما رو به دست نمیگیره.
به طور کلی من انرژی زنانه رو توی کلمهی «انعطاف» خلاصه میکنم. اینکه قادر باشی یه بالانس درست بین ملایمت و جسور بودن ایجاد کنی.
انرژی زنانه میگه دوست داشتن خودت به عنوان یک زن میتونه عشق و خلاقیت و انرژی و الهام بیشتری برای اطرافیان و دنیا تولید کنه. وقت گذاشتن روی هویت خودت به سرمایهگذاری پر سود برای خودت و به خصوص اطرافیانته. و به نظرم این چیزیه که لطیف و زیبا و جامعه و برای من خیلی با مفهوم «ریحانه بودن» همپوشانی داره.
میدونم که جامعه پر از ناملایمتی و خشونت آشکار و پنهانه و حتی تو موقعیتهای واقعی ممکنه گاهی فرصت کافی برای تمرکز روی خودمون و نقاط قوت زنانهمون نداشته باشیم اما کی میتونه منکر این باشه که همهی ما درون خودمون یک زن داریم که مجموعهایه از انسان، مادر، دختربچه و معشوق، که ما رو خلقکننده، لطیف، مسئولیتپذیر و محافظتکننده میکنه؟
پس به نظرم بدون القای مرکز دنیا بودن؛ هر اقدامی که بتونه هر چهار تا موجود درون ما (انسان، مادر، دختر بچه و معشوق) رو خوشحال و ارضا کنه، یه قدم مثبته در زیبا کردن دنیای خودمون و اطرافیانمون. چونکه زن بودگی دقیقا یعنی همین.
مثلا میگن ادایی باشید، چیزای گرون بخرید، سرویسدهنده نباشید، مثل یه گربه سرد و سیگما باشید، بقیه خودشون میان دنبالتون، شما مرکز دنیایید و فقط روی خودتون تمرکز کنید و …
من الان نمیخوام به «چراییِ» غلط بودن گزارههای بالا بپردازم، هرچند که به قول یکی از شما این سبک از شعارهایی که به اسم «خود دوستی» سر داده میشه در اصل یه پاندمی نارسیسمه و اونقدرا به داشتن یه رابطهی سالم با پارتنر و بقیه منجر نمیشه و جنبهی انسانی و اخلاقی هم نداره.
اما من به طور کلی این کانسپت انرژی زنانه رو دوست دارم اما از زاویه دید خودم، که همهچیز باید تو مداری از تعادل و انصاف حرکت کنه. انرژی زنانه روی «خود دوستی »تاکید داره. یعنی شما در گیر و دار مسئولیتهاتون از هویت «زن بودگی» دور نشید و یک مادر تماموقت یا کارمند یا ورزشکار یا همسر تماموقت نباشید. در عین اینکه سعی میکنید مسئولیتهایی که مطابق فطرتتونه رو انجام بدید، هیچهویت جانبی و فرعیای روی «زن بودگی» شما سایه نمیندازه و تعریف اصلی شما رو به دست نمیگیره.
به طور کلی من انرژی زنانه رو توی کلمهی «انعطاف» خلاصه میکنم. اینکه قادر باشی یه بالانس درست بین ملایمت و جسور بودن ایجاد کنی.
انرژی زنانه میگه دوست داشتن خودت به عنوان یک زن میتونه عشق و خلاقیت و انرژی و الهام بیشتری برای اطرافیان و دنیا تولید کنه. وقت گذاشتن روی هویت خودت به سرمایهگذاری پر سود برای خودت و به خصوص اطرافیانته. و به نظرم این چیزیه که لطیف و زیبا و جامعه و برای من خیلی با مفهوم «ریحانه بودن» همپوشانی داره.
میدونم که جامعه پر از ناملایمتی و خشونت آشکار و پنهانه و حتی تو موقعیتهای واقعی ممکنه گاهی فرصت کافی برای تمرکز روی خودمون و نقاط قوت زنانهمون نداشته باشیم اما کی میتونه منکر این باشه که همهی ما درون خودمون یک زن داریم که مجموعهایه از انسان، مادر، دختربچه و معشوق، که ما رو خلقکننده، لطیف، مسئولیتپذیر و محافظتکننده میکنه؟
پس به نظرم بدون القای مرکز دنیا بودن؛ هر اقدامی که بتونه هر چهار تا موجود درون ما (انسان، مادر، دختر بچه و معشوق) رو خوشحال و ارضا کنه، یه قدم مثبته در زیبا کردن دنیای خودمون و اطرافیانمون. چونکه زن بودگی دقیقا یعنی همین.