به همهچیز این خونه دارم به چشم «آخرین» نگاه میکنم. آخرین پاستایی که درست میکنم، آخرین خوابیدنام تو این اتاق، آخرین شونه زدن موهام جلوی این آینه، آخرین فیلمی که با مامان اینا میبینیم، آخرین بارهایی که از این خونه با عنوان «خونهمون» یاد میکنم.. آخرین نفسای عنوان «دخترِ این خونه»ست و من میدونم که باید بیشتر نفس بکشمش ولی ازش فرار میکنم. گریهم گرفت.