Репост из: Sh.gh
#مهیج_ترین_رمان_ممنوعه_هم_اکنون_در_دسترس_شماست_تا_خصوصی_نشده_بجنب
🔞🔞
-بیزار نیستی، هنوزم #دوسش داری، اگه بخوای می تونم بهت اجازه بدم #بوشو از روی #بلوزم استشمام کنی!😎
و دستش را به #سینه اش می کوبد که با بُهت تماشایش می کنم، ضربه ی دیگری به #سینه_ی_پهنش می کوبد و می گوید:
-نمی خوای بعد این همه مدت #امتحانش کنی؟
ابروهایم بالا می روند و با تعجب به او نگاه می کنم.
-تا به حال کسی بهت گفته خیلی بی #شرمی؟ چرا طوری حرف می زنی انگار #رابطه ی نزدیکی با من داری؟
-چون واقعا چنین #رابطه ای با تو دارم، می خوای بهت #ثابت کنم؟
نگاه گنگم #صورتش را در تاریکی می کاود که ناگهان #مچ دستم را می گیرد و طوری سمت #خودش می کشاند که با شتاب سمتش مایل می شوم و #پیشانی ام میان #گودی گلویش اسیر می شود...
🔞😱😱😱🔞🙊
https://t.me/joinchat/AAAAAEj4QiuV_UtiVXAkrQ
🔞🔞
-بیزار نیستی، هنوزم #دوسش داری، اگه بخوای می تونم بهت اجازه بدم #بوشو از روی #بلوزم استشمام کنی!😎
و دستش را به #سینه اش می کوبد که با بُهت تماشایش می کنم، ضربه ی دیگری به #سینه_ی_پهنش می کوبد و می گوید:
-نمی خوای بعد این همه مدت #امتحانش کنی؟
ابروهایم بالا می روند و با تعجب به او نگاه می کنم.
-تا به حال کسی بهت گفته خیلی بی #شرمی؟ چرا طوری حرف می زنی انگار #رابطه ی نزدیکی با من داری؟
-چون واقعا چنین #رابطه ای با تو دارم، می خوای بهت #ثابت کنم؟
نگاه گنگم #صورتش را در تاریکی می کاود که ناگهان #مچ دستم را می گیرد و طوری سمت #خودش می کشاند که با شتاب سمتش مایل می شوم و #پیشانی ام میان #گودی گلویش اسیر می شود...
🔞😱😱😱🔞🙊
https://t.me/joinchat/AAAAAEj4QiuV_UtiVXAkrQ