"پوچيدن"
شايد پوچيدن را بتوان اصطلاحى براى به پوچى گراييدن تعريف كرد. پرسش ها در ذهن هايمان عبارت پردازى شده كه بايد پوچيدن را در پس نهيليسم يافت؟ همانقدر سياه و هيچى ندار؟
بپذيريم كه ما در آخرين روزهايمان خاكستر آتش هايى هستيم كه در دلمان افروخته ايم
حجمى از خستگى با حال و هوايى غير طبيعى
هراس از فسردن نفسمان را در سينه هامان حبس كند، و هر روز صبحمان را در آينه توالت تورق كنيم،
شايد بتوان در پس اين سياهى ها خوشى يافت، در نهايت شاد و در طبيعت پوچ!
در آينه پرسشگر اين سواليم كه به پوچيدن در آخر شادى است يا غم؟
شايد حقيقت اين باشد كه پوچيدن پوچ است و پوچى ماهيتى ندارد كه با مفاهيم احساسى مثل شادى و غم و نفرت و دوستى تعريف شود، قالب نميشناسد چون قالبى برايش پيش بينى نميشود، و چون ماهيتى ندارد پس در وجودش هم شائبه وارد است.
پوچيدن هيچ است.
شايد پوچيدن را بتوان اصطلاحى براى به پوچى گراييدن تعريف كرد. پرسش ها در ذهن هايمان عبارت پردازى شده كه بايد پوچيدن را در پس نهيليسم يافت؟ همانقدر سياه و هيچى ندار؟
بپذيريم كه ما در آخرين روزهايمان خاكستر آتش هايى هستيم كه در دلمان افروخته ايم
حجمى از خستگى با حال و هوايى غير طبيعى
هراس از فسردن نفسمان را در سينه هامان حبس كند، و هر روز صبحمان را در آينه توالت تورق كنيم،
شايد بتوان در پس اين سياهى ها خوشى يافت، در نهايت شاد و در طبيعت پوچ!
در آينه پرسشگر اين سواليم كه به پوچيدن در آخر شادى است يا غم؟
شايد حقيقت اين باشد كه پوچيدن پوچ است و پوچى ماهيتى ندارد كه با مفاهيم احساسى مثل شادى و غم و نفرت و دوستى تعريف شود، قالب نميشناسد چون قالبى برايش پيش بينى نميشود، و چون ماهيتى ندارد پس در وجودش هم شائبه وارد است.
پوچيدن هيچ است.