💔کانال تمدن ده هزار ساله تفرش زیبا


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Другое


تفرش دارای علم هنر و فرهنگ و زیبایی است.
مشهور به شهر فرهنگی است.
همه باسواد و با فرهنگ

Связанные каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Другое
Статистика
Фильтр публикаций


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


▪️«فروغ فرخزاد» یک‌جا گفته: «هیچ چیز راحتم نمی‌کند. نه دریا، نه آفتاب، نه درخت‌ها، نه آدم‌ها، نه فیلم‌ها، نه لباس‌هایی که تازه خریده‌ام. نمی‌دانم چه کار کنم. بروم و سرم را به درخت‌ها بکوبم، داد بزنم، گریه کنم؛ نمی‌دانم.»

این‌روزها شدیدا باهاش احساس همذات‌ پنداری میکنیم، ماهم نمیدونم چیکار کنیم...


❤️ *امروز سالگرد نامگذاری کشور عزیزمان " ایران " است* ❤️

*در سال ۱۳۱۴ شمسی طبق بخشنامه وزارت امور خارجه و تقاضای دولت وقت؛ و تصویب مجلس شورای ملی، نام رسمی “ایران” (به جای پارس و پرشیا) برای کشور ما انتخاب شد.*

*نامی که امروز ایران گفته میشود، بیش از ۶۰۰ سال پیش " اِران " تلفظ میشد.*

*زنده یاد سعید نفیسی نویسنده و محقق نامی ایرانی در دی ماه ۱۳۱۳ نام " ایران " را به جای "پرشیا" پیشنهاد کرده بود.*

*واژه ی "ایران" بسیار کهن و پیش از آمدن آریایی ها به سرزمین مان اطلاق میشد و نامی تازه و ساخته و پرداخته ای نیست*

*واژه " ایران" از دو بخش درست شده است:*
*بخش اول " ایر " به معنی اصیل، نجیب، آزاده و شریف است؛ ‌بخش دوم به معنی سرزمین، جا و مکان است.*

*معنی کلی واژه ایران، “سرزمین آزادگان و نجیب زادگان" میباشد.* 💫✨

*مرا شادی ز نام ایران بود*
*دلم پر ز یاد نیاکان بود* 🌱

*ز ایران جهان پیش من گلشن است*
*همیشه ز یادش دلم روشن است* 🌱

*پیش کشِ نگاهِ پاکِتان* 📚🌹


به من چه دادید ، ای واژه های ساده فریب
و ای ریاضت اندامها و خواهش ها ؟
اگر گلی به گیسوی خود میزدم
از این تقلب ،
از این تاج کاغذین
که بر فراز سرم بو گرفته است ،
فریبنده تر نبود ؟...




#فروغ_فرخزاد


فرخزاد ، گیتی ، عارف ، گلپا و پرتو


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


🤍




من از نهایت شب حرف می‌زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می‌زنم

اگر به خانهء من آمدی
برای من ای مهربان!
چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچهء خوشبخت بنگرم...

 
#فروغ_فرخزاد


#تلنگر

مادرم ميگفت:
شنيدم پسر همسايه خيلى مومن است...
نمازش ترك نمى شود...
زيارت عاشورا ميخواند...
روزه ميگيرد...
مسجد ميرود...
خيلى پسر با خداييست...
لحظه اى دلم گرفت....

در دلم فرياد زدم باور كنيد منم ايمان دارم...
دست هاى پينه بسته پدرم را دست هاى خدا ميبينم...
زيارت عاشورا نمى خوانم...
ولى گريه يتيمى در دلم عاشورا به پا ميكند...
به صندوق صدقه پول نمى اندازم...
ولى هر روز از آن دخترك فال فروش...
فالى را ميخرم كه هيچ وقت نميخوانم...
مسجد من خانه مادر بزرگ پير و تنهايم است...
كه با ديدن من كلى دلش شاد ميشود...
براى من تولد هر نوزادى تولد خداست...

مادرم...
خداى من و خداى همسايه يكيست...
فقط من جور ديگرى او را ميشناسم
و به او ايمان دارم...

خداى من دوست انسان هاست نه پادشاه آن ها...

✍ فريدون فرخزاد


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
پروفسور حسابے مے گفت:
لذت بردن را یادمان ندادند
از گرما مے نالیم
از سرما فرار مے ڪنیم
و در جمع از شلوغے ڪلافه مے شویم
و در خلوت از تنهایے بغض مے ڪنیم...


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
من همصدا با همه‌ی پرنده‌ها
به خوشبختی لبخند خواهم زد.

آغوشم را از آرامش صبح پُر می‌کنم
تا آغاز شوم مانند روزهای آفتابی ...

فروغ فرخزاد


🍃🌼🍃


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


شب‌آمد برافروخت آتش چوکوه
همان شاه در گرد او با گروه

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


آدم فاسد، فاسد است.
چه متظاهر به دین باشد و چه نباشد.

از این گذشته، کسی که از ترس تنبیه شدن و به اصطلاح "جزا دیدن" بدست کارگزاران و
مأموران خداوند، تن به رعایت برخی موازین اخلاقی می دهد، نه دین دارد و نه اخلاق.
چون دلیل کار وی ترس از قدرت است نه پایبندی به شرافت و اصول اخلاقی.

همین قیاس در مورد طمع رسیدن به بهشت موعود با لذتها و نعمت هایش هم صادق است.

اگر این چنین است، پس هرگز نیازی ندارم با تهدید جهنم با اخلاق باشم..!

👤 برتراند راسل


درگذشت پر شتاب لحظه‌های سرد
چشم‌های وحشی تو در سکوت خویش
گرد من دیوار می‌سازد
می‌گریزم از تو در بیراهه‌های راه

#فروغ_فرخزاد


به زمین می زنی و می شکنی
عاقبت شیشهٔ امیدی را
سخت مغروری و می سازی سرد
در دلی ، آتش جاویدی را


دیدمت ، وای چه دیداری وای
این چه دیدار دلآزاری بود
بی گمان برده ای از یاد آن عهد
که مرا با تو سر و کاری بود


دیدمت ، وای چه دیداری وای
نه نگاهی ، نه لب پر نوشی
نه شرار نفس پر هوسی
نه فشار بدن و آغوشی


این چه عشقی است که در دل دارم
من از این عشق چه حاصل دارم
می گریزی ز من و در طلبت
بازهم کوشش باطل دارم


باز لبهای عطش کردهٔ من
لب سوزان تو را می جوید
می تپد قلبم و با هر تپشی
قصهٔ عشق تو را می گوید


بخت اگر از تو جدایم کرده
می گشایم گره از بخت ، چه باک
ترسم این عشق سرانجام مرا
بکشد تا به سراپردهٔ خاک


خلوت خالی و خاموش مرا
تو پر از خاطره کردی ، ای مرد
شعر من شعلهٔ احساس من است
تو مرا شاعره کردی ،ای مرد


آتش عشق به چشمت یکدم
جلوه ای کرد و سرابی گردید
تا مرا واله و بی سامان دید
نقش افتاده بر آبی گردید


در دلم آرزویی بود که مُرد
لب جانبخش تو را بوسیدن
بوسه جان داد به روی لب من
دیدمت لیک ، دریغ از دیدن


سینه ای ، تا که بر آن سر بنهم
دامنی تا که بر آن ریزم اشک
آه ، ای آنکه غم عشقت نیست
می برم بر تو و بر قلبت رشک


به زمین می زنی و می شکنی
عاقبت شیشهٔ امیدی را
سخت مغروری و می سازی سرد
در دلی ، آتش جاویدی را

دیدار تلخ
دفتر شعر : اسیر


0f819ee78585413c96a804179eea4d21
6.0Мб
‏فیلم از طرف کتایون


Репост из: @hazf_bot
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
جشن سده؛ جشنِ کشف آتش به‌دست هوشنگ‌شاهِ پیشدادی

⚜جشن سده با قدمتی هزاران‌ساله، به‌فرخندگیِ پیدایش آتش، هرسال دهم بهمن‌ماه برگزار می‌شه.

⚜در شاهنامهٔ فردوسی داستانِ پیدایشِ آتش چنین آمده‌:

زمانیکه هوشنگ‌شاه سرگرمِ شکار بود ماری سیاه از دور پدیدار شد؛ هوشنگ سنگی برداشت و با نیروی کیانی به سمتش پرتاب کرد؛ سنگ با تکه‌سنگِ بزرگی در کنارِ مار برخورد کرد و جرقه‌‌ای زد و از آن‌ برخورد، آتش پدید‌ آمد.

هوشنگ ایزد را نیایش‌کرد و گفت که این نوری ایزدی‌ست و باید آن را پاسداری‌کنیم. پس شبانگاه آتشِ بزرگی مانندِ کوه برافروخت و جشنی بپا کرد.

ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار

کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی از او یاد کرد


‏‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎


#جشن_سده
✍️سروده ادیب برومند


بياور مى ‏كه گاه كامرانى‌ست
ز مى ‏ما را هواى سرگرانى‌ست
نوا سر ده به آهنگ همايون
كه گويى در سرم شور جوانى‌ست
بزن سنتور و زآن‌پس تار و طنبور
كه دلخواهم سرود خسروانى‌ست
مرا ساغر بريز و جام پُر كن
از آن مينا كه صهبايش مُغانى‌ست
برافروز آتشى در سينه از عشق
كه لطفش به ز آب زندگانى‌ست
پس آنگه خرمن آتش به كهسار
برافروز اى‌كه كارت ديهگانى‌ست
برافروزان سپس تلّى ز آتش
به دشت، اى آن‌كه سعْيَت آرمانى‌ست
خود اين آتش نمودِ روشنى‌ها
به فكر و ذكر و تشخيص زمانی‌ست
فغان از چشم تار و فكر تاريک
كه در هر مطلبش معكوس‌خوانی‌ست
از آن رو آتش افشانيم در دشت
كه از انديشه‌ی روشن، نشانى‌ست
به آيين سده شاباش سر كن
كه اين رسم از رسوم باستانى‌ست
مبارک باد اين جشن كيان‌زاد
بر آن كو در تنش خون كيانى‌ست
سده اين جشن فرخ‌فال فيروز
نمادى از سرور و شادمانى‌ست
سده يادآور ايران بشْكوه
گرانفر چون درفش كاويانى‌ست
سده يادآور عهدى كه ايرانِ
چو مهرش در جهان پرتوفشانى‌ست
جهان تا هست، ايران زنده بادا
كه جان دادن به رایگان

Показано 20 последних публикаций.