از رستاخیزِ عشقهای خاک خورده در شعر
تا جوانمرگیِ بوسههایی که به بلوغِ ولنتاین نرسیدند..
سرِ شعرهایم را بالا میگیرم
و با تنهاییام
از معشوقی میگویم که
آنقدر وضوح نداشت تا
در ادراکِ خاطرهٔ آغوشش،
عشق را به زندگی قلمه بزنم..
حالا که
این بوسههای روی دستماندهام
لبهای مرا
به مقصد لبهای تو ترک نمیکنند،
تمامشان را
جایی کنج دفترِ شعرم
به خاک میســــــپارم تا
منتشر شوند به تیراژِ هــــــزار عاشقانۀ ناکام...
راستی
تا یادم نرفته
ولنتاینات مبارک بانوتو بهتر از هرکس میدانی که
من این روزها،
آنقدر دلتنگی دارم که
هوش و حواسی
حتی برای این شعر هم باقی نمانَد...
👤 حمیدرضا هندی
❖ʝσιɳ➼
@jokdoniTel 🍂 Saya 🩷