بینیاز از خدای متعال
------
عبادت هنگامی معنادار است که فرد را از چاله درونی خودش نجات دهد. او را به خدا، جهان و دیگری گشوده کند. گشودگی آغاز سرریز شدن غنای خدا، غنای جهان و غنای دیگری در قلمرو هستی فرد است. اگر یک نظام سیاسی در چالههای درونی خودش گرفتار شود، چه باید کرد؟ آیا عبادتی متصور است که نجات بخش فروافتادن یک نظام سیاسی در دالانهای تیره درونش باشد؟
خودمحوربینی مهمترین عامل محبوس شدن در چاله درون است. نظامهای انقلابی همه به این مصیبت گرفتار میشوند. «خود» را کانون درخشان حقیقت در جهان تیره و تار میپندارند. میان «خود» با واقعیت عالم حصار میکشند. روزنهها را به بیرون خود میبندند، هر روز کسانی را از درون «خود» میرانند، حتی خدایی را در درون همان حصارهای بستهشان میسازند تا به خدای متعال هم بینیاز شوند. سرمایههاشان به تدریج از دست میرود، فقیر میشوند، کوچک میشوند و به تدریج در استیصال فرومیروند.
رهایی از «خود» کار دشواری است. حصارهای «خود» که استوار شوند، شکستناش به سختی ممکن است. این کار در حوزه سیاست به ناممکن پهلو میزند.
نظامهای برآمده از انقلاب در میدان بازیهای بزرگ شکل گرفتهاند. اما هرچه بیشتر در لاک «خود» محبوس شوند، دلمشغول بازیهای کوچک میشوند. دشمنهای کوچک میسازند، تا خود را از شر دشمنان بزرگ در امان تصور کنند. غایات بیمعنا طراحی میکنند تا در جهان کوچکشان، همچنان خود را در حال حرکت انقلابی ببینند.
در صحنه سیاسی امروز ایران، هیچ عبادتی بالاتر از گشودن روزنهای بسته، تماشای خوب بیرون، درک مخاطرات بزرگ و همزمان درک عسرت بیپایان مردمان بیپناه نیست.
@javadkashi
------
عبادت هنگامی معنادار است که فرد را از چاله درونی خودش نجات دهد. او را به خدا، جهان و دیگری گشوده کند. گشودگی آغاز سرریز شدن غنای خدا، غنای جهان و غنای دیگری در قلمرو هستی فرد است. اگر یک نظام سیاسی در چالههای درونی خودش گرفتار شود، چه باید کرد؟ آیا عبادتی متصور است که نجات بخش فروافتادن یک نظام سیاسی در دالانهای تیره درونش باشد؟
خودمحوربینی مهمترین عامل محبوس شدن در چاله درون است. نظامهای انقلابی همه به این مصیبت گرفتار میشوند. «خود» را کانون درخشان حقیقت در جهان تیره و تار میپندارند. میان «خود» با واقعیت عالم حصار میکشند. روزنهها را به بیرون خود میبندند، هر روز کسانی را از درون «خود» میرانند، حتی خدایی را در درون همان حصارهای بستهشان میسازند تا به خدای متعال هم بینیاز شوند. سرمایههاشان به تدریج از دست میرود، فقیر میشوند، کوچک میشوند و به تدریج در استیصال فرومیروند.
رهایی از «خود» کار دشواری است. حصارهای «خود» که استوار شوند، شکستناش به سختی ممکن است. این کار در حوزه سیاست به ناممکن پهلو میزند.
نظامهای برآمده از انقلاب در میدان بازیهای بزرگ شکل گرفتهاند. اما هرچه بیشتر در لاک «خود» محبوس شوند، دلمشغول بازیهای کوچک میشوند. دشمنهای کوچک میسازند، تا خود را از شر دشمنان بزرگ در امان تصور کنند. غایات بیمعنا طراحی میکنند تا در جهان کوچکشان، همچنان خود را در حال حرکت انقلابی ببینند.
در صحنه سیاسی امروز ایران، هیچ عبادتی بالاتر از گشودن روزنهای بسته، تماشای خوب بیرون، درک مخاطرات بزرگ و همزمان درک عسرت بیپایان مردمان بیپناه نیست.
@javadkashi