نه فقط شاهزاده،
که سلطنت را نیز باید دوست داشت!
جهت ایجاد توجّه به اهمیّت مساوی هر دو وجه شاه یعنی شاه به مثابه شخص و شاه در جایگاه نهادی خود، بخشی از کتاب سوّم «سیاست» ارسطو به شرح توماس آکویناس را میخوانیم.
یک شاهزاده در مقام خود افسران، دوستان، و افراد تحت فرمانش را بهمنزلهٔ چشمها، گوشها، دستها، و پاهای متعدّد در اختیار دارد، امّا این افراد در واقع نقش «شرکای فرمانروایان» را بر عهده دارند. نکات مطرحشده از جانب شرحدهندهی افکار ارسطو در این بخش چنان مهم است که ترجمهٔ کامل آن ضروری به نظر میرسد. او مینویسد:
«شاهزادگان، کسانی را در مقام «شرکای فرمانروایان» برمیگزینند که هم دوستان شاهزاده باشند و هم دوستان مقام سلطنت. زیرا اگر این شرکای فرمانروایان فقط دوست مقام سلطنت باشند و نه شاهزاده، به خیر و صلاح شاهزاده اهمیّتی نمیدهند و تنها به مقام سلطنت توجّه خواهند داشت. برعکس، اگر آنها تنها به شاهزاده علاقه داشته باشند و نه مقام سلطنت، به خیر و صلاح سلطنت بیتوجّه خواهند بود. بنابراین، شرکای فرمانروایان باید به خیر و صلاح هر دو توجّه کنند: شاهزاده و مقام سلطنت.»
شارح ادامه میدهد :
«فقط کسی که به شاهزاده در مقام شاهزاده محبّت دارد، مقام سلطنت را دوست دارد. زیرا کسی که حکومت میکند، از دو جنبه قابل درک است: یا در مقام شاهزاده، یا در جایگاه یک فرد انسانی. اگر شما او را در مقام شاهزاده دوست داشته باشید، به مقام سلطنت نیز علاقهمندید و با کسب خیر یکی، خیر دیگری را نیز به دست میآورید. امّا اگر به شاهزاده بهدلیل ویژگیهای فردیاش علاقهمندید، لزوماً مقام سلطنت طرف محبّت شما نیست؛ و در این صورت، خیر این فرد یا آن فرد را به دست میآورید بی آنکه خیر مقام سلطنت را کسب کنید.»
که سلطنت را نیز باید دوست داشت!
جهت ایجاد توجّه به اهمیّت مساوی هر دو وجه شاه یعنی شاه به مثابه شخص و شاه در جایگاه نهادی خود، بخشی از کتاب سوّم «سیاست» ارسطو به شرح توماس آکویناس را میخوانیم.
یک شاهزاده در مقام خود افسران، دوستان، و افراد تحت فرمانش را بهمنزلهٔ چشمها، گوشها، دستها، و پاهای متعدّد در اختیار دارد، امّا این افراد در واقع نقش «شرکای فرمانروایان» را بر عهده دارند. نکات مطرحشده از جانب شرحدهندهی افکار ارسطو در این بخش چنان مهم است که ترجمهٔ کامل آن ضروری به نظر میرسد. او مینویسد:
«شاهزادگان، کسانی را در مقام «شرکای فرمانروایان» برمیگزینند که هم دوستان شاهزاده باشند و هم دوستان مقام سلطنت. زیرا اگر این شرکای فرمانروایان فقط دوست مقام سلطنت باشند و نه شاهزاده، به خیر و صلاح شاهزاده اهمیّتی نمیدهند و تنها به مقام سلطنت توجّه خواهند داشت. برعکس، اگر آنها تنها به شاهزاده علاقه داشته باشند و نه مقام سلطنت، به خیر و صلاح سلطنت بیتوجّه خواهند بود. بنابراین، شرکای فرمانروایان باید به خیر و صلاح هر دو توجّه کنند: شاهزاده و مقام سلطنت.»
شارح ادامه میدهد :
«فقط کسی که به شاهزاده در مقام شاهزاده محبّت دارد، مقام سلطنت را دوست دارد. زیرا کسی که حکومت میکند، از دو جنبه قابل درک است: یا در مقام شاهزاده، یا در جایگاه یک فرد انسانی. اگر شما او را در مقام شاهزاده دوست داشته باشید، به مقام سلطنت نیز علاقهمندید و با کسب خیر یکی، خیر دیگری را نیز به دست میآورید. امّا اگر به شاهزاده بهدلیل ویژگیهای فردیاش علاقهمندید، لزوماً مقام سلطنت طرف محبّت شما نیست؛ و در این صورت، خیر این فرد یا آن فرد را به دست میآورید بی آنکه خیر مقام سلطنت را کسب کنید.»