📃چه میشد اگر دبی خارطوم بود...
✍️ #مهرپویا_علا
بیایید یک لحظه تصور کنید در همسایگی جنوبی ما به جای این شیخنشینهای ثروتمند کشورهایی با شرایط مشابه یمن یا سودان وجود داشتند. دبی وضعیتی مشابه خارطوم داشت یا دوحه مانند صنعا بود. از شما بهعنوان یک شهروند عادی کشور ایران که اولویت نخستتان یک زندگی با استانداردهای رفاهی بالاتر است میپرسم این به سود رفاه شما میشد یا به زیان آن؟ آیا وجود شهری مانند دبی در نزدیکی ایران قدری دسترسی ما به امکانات جهان مدرن را سادهتر نکرده است؟ اگر به جای دبی شهر بنغازی لیبی در آنجا واقع شده بود آیا اکنون بهعنوان شهروند یک کشور همسایه احساس امنیت زیادتری میکردید؟ آیا دسترسی بیشتر و ارزانتری به انواع وسایل رفاهی داشتید؟
اکنون بیایید برعکس همین را تصور کنید. فرض کنید همسایۀ شرقی ما افغانستان از لحاظ وضعیت اقتصادی و ثبات سیاسی دستکم مشابه ترکیه بود. باز بهعنوان یک شهروند عادی ایران که رفاه و امنیت برایش اولویت دارند امروز احساس آسودگی بیشتری میکردید یا برعکس احساس میکردید به زیانتان شده است؟ اگر پاکستان اقتصاد و صنایعی در حد و اندازۀ ژاپن داشت برای ما بهتر بود یا بدتر؟ اگر سنگاپور به جای شرق آسیا در غرب آسیا واقع شده بود برای ما بهتر میشد یا بدتر؟ اگر فردا روزی امنیت و اقتصاد ترکیه به هم بخورد، صنعت گردشگری آن از میان برود، مسکن در آنجا بیارزش شود و صنایع و زیرساختهای دیگرش منهدم شوند و در عوض چندین گروه مسلح و متخاصم پیرامون مسائل مذهبی و عقیدتی و اتنیکی در آنجا شکل بگیرند و پای کشورهای دیگر به آنجا باز شود آیا به رفاه و امنیت و ثبات کشور ایران افزوده میشود یا از آن کاسته میشود؟
توجه کنید در اینجا بسیار تعیینکننده است که این پرسش را بهعنوان چه کسی پاسخ بدهید. اگر کسی عقیدهاش این باشد که رفاه و امنیت و آسایش اهمیتی ندارند و دنبال ارزشها و آرمانهای والای دیگری هستند که از نظرشان اولویت دارند، ممکن است از زمین خوردن ترکیه و سعودی یا عقبمانده ماندن افغانستان و پاکستان بسیار هم شادمان بشود. البته بطلان عقاید این دسته از افراد را میتوان با قدری موشکافی منطقی نشان داد و به یاری نظریۀ اقتصادی، حقوقی و اخلاقی توضیح داد که عقایدشان اتفاقاً عین بیاخلاقی و بیدردی و از محنت دیگران بیغم بودن است. بااینهمه در اینجا مخاطب من آنان نیستند و قصد قانع کردنشان را ندارم. مخاطب من افراد عادی هستند که بسیاری مواقع از روی ناآگاهی عقایدی را طرح میکنند که از نقطۀ عزیمت و مبانی آنها آگاه نیستند.
رواج اینگونه عقاید میان افراد عادی میتواند دلایل گوناگونی داشته باشد. بیگمان یک دلیل آن روانشناختی و احساس سرخوردگی یا رقابت با همسایگان است که در شرایط افراطی به باورهایی میانجامد که با رفاه و آسایش و امنیت جامعهای که خود فرد به آن تعلق دارد در تعارضاند. اما به جز این موارد یکی دیگر از دلایل رواج این دست باورها این است که گاهی در لفافۀ بهاصطلاح علوم سیاسی و روابط بینالملل بیان میشوند و با واژگان و مفاهیم شیکی همچون «استراتژی»، «تخاصم»، «تضاد تاریخی»، «موازنۀ قوا» بیان میشوند. این موضوع البته محدود به ایران نیست. در اروپا بالای یک قرن است که بر روی این دیوانگیهای آشکار عنوان فاخر «رئال پالتیک» را گذاشتهاند و آن را از طریق دانشگاه رواج میدهند. در اینجا من قصد پرداختن به این نظریات را ندارم. تنها با همین چند مثال «رئال» از منطقۀ خودمان که ابتدا ذکر کردم مخاطب را به داوری فرا میخوانم. این طرز فکر را یک بار برای همیشه از ذهنتان دور بریزید: هیچ دشمنی ذاتی و همیشگی و رفعناشدنی میان ایران با هیچ کشوری در جهان وجود ندارد. البته معنای چنین حرفی این نیست که هیچ کشوری هیچگاه به دلایل واهی با ما دشمنی نکرده است یا در آینده نخواهد کرد. همانطور که باورهای غلط میان ما رواج دارد کاملاً محتمل است که همین باورها میان دیگران هم رواج داشته باشند. من در ذهن مردم یا رهبران کشورهای دیگر حضور ندارم که ببینم آنها چگونه میاندیشند. تنها میگویم عقل و دلیل منطقی و تجربی میگوید که باید بسیار نادان باشند اگر تصور کنند پیشرفت و توسعه و ثبات یک کشور ۸۵ میلیونی به زیان آنها تمام میشود. اگر دقت کنید توسعه اغلب منطقهای اتفاق میافتد. کمتر از پنجاه سال پیش سرانۀ تولید ناخالص داخلی شرق آسیا پایینتر از آفریقای جنوب صحرا بود. امروز سرانۀ بعضی کشورهای شرق آسیا از اغلب کشورهای اروپایی جلوتر است. چینیها اگر پنجاه سال پیش پیشرفت صنایع و محصولات ژاپنی را به زیان خود میدیدند و با استدلال «رئال پالتیک» و استنادات واهی به «تاریخ» تمام تلاش خود را برای توقف آن به کار میبستند، امروز درصد بالایی از آنان از گرسنگی تلف شده بودند؛ هرچند شاید در بدبخت کردن ژاپنیها هم به توفیقهایی دست یافته بودند.
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #مهرپویا_علا
بیایید یک لحظه تصور کنید در همسایگی جنوبی ما به جای این شیخنشینهای ثروتمند کشورهایی با شرایط مشابه یمن یا سودان وجود داشتند. دبی وضعیتی مشابه خارطوم داشت یا دوحه مانند صنعا بود. از شما بهعنوان یک شهروند عادی کشور ایران که اولویت نخستتان یک زندگی با استانداردهای رفاهی بالاتر است میپرسم این به سود رفاه شما میشد یا به زیان آن؟ آیا وجود شهری مانند دبی در نزدیکی ایران قدری دسترسی ما به امکانات جهان مدرن را سادهتر نکرده است؟ اگر به جای دبی شهر بنغازی لیبی در آنجا واقع شده بود آیا اکنون بهعنوان شهروند یک کشور همسایه احساس امنیت زیادتری میکردید؟ آیا دسترسی بیشتر و ارزانتری به انواع وسایل رفاهی داشتید؟
اکنون بیایید برعکس همین را تصور کنید. فرض کنید همسایۀ شرقی ما افغانستان از لحاظ وضعیت اقتصادی و ثبات سیاسی دستکم مشابه ترکیه بود. باز بهعنوان یک شهروند عادی ایران که رفاه و امنیت برایش اولویت دارند امروز احساس آسودگی بیشتری میکردید یا برعکس احساس میکردید به زیانتان شده است؟ اگر پاکستان اقتصاد و صنایعی در حد و اندازۀ ژاپن داشت برای ما بهتر بود یا بدتر؟ اگر سنگاپور به جای شرق آسیا در غرب آسیا واقع شده بود برای ما بهتر میشد یا بدتر؟ اگر فردا روزی امنیت و اقتصاد ترکیه به هم بخورد، صنعت گردشگری آن از میان برود، مسکن در آنجا بیارزش شود و صنایع و زیرساختهای دیگرش منهدم شوند و در عوض چندین گروه مسلح و متخاصم پیرامون مسائل مذهبی و عقیدتی و اتنیکی در آنجا شکل بگیرند و پای کشورهای دیگر به آنجا باز شود آیا به رفاه و امنیت و ثبات کشور ایران افزوده میشود یا از آن کاسته میشود؟
توجه کنید در اینجا بسیار تعیینکننده است که این پرسش را بهعنوان چه کسی پاسخ بدهید. اگر کسی عقیدهاش این باشد که رفاه و امنیت و آسایش اهمیتی ندارند و دنبال ارزشها و آرمانهای والای دیگری هستند که از نظرشان اولویت دارند، ممکن است از زمین خوردن ترکیه و سعودی یا عقبمانده ماندن افغانستان و پاکستان بسیار هم شادمان بشود. البته بطلان عقاید این دسته از افراد را میتوان با قدری موشکافی منطقی نشان داد و به یاری نظریۀ اقتصادی، حقوقی و اخلاقی توضیح داد که عقایدشان اتفاقاً عین بیاخلاقی و بیدردی و از محنت دیگران بیغم بودن است. بااینهمه در اینجا مخاطب من آنان نیستند و قصد قانع کردنشان را ندارم. مخاطب من افراد عادی هستند که بسیاری مواقع از روی ناآگاهی عقایدی را طرح میکنند که از نقطۀ عزیمت و مبانی آنها آگاه نیستند.
رواج اینگونه عقاید میان افراد عادی میتواند دلایل گوناگونی داشته باشد. بیگمان یک دلیل آن روانشناختی و احساس سرخوردگی یا رقابت با همسایگان است که در شرایط افراطی به باورهایی میانجامد که با رفاه و آسایش و امنیت جامعهای که خود فرد به آن تعلق دارد در تعارضاند. اما به جز این موارد یکی دیگر از دلایل رواج این دست باورها این است که گاهی در لفافۀ بهاصطلاح علوم سیاسی و روابط بینالملل بیان میشوند و با واژگان و مفاهیم شیکی همچون «استراتژی»، «تخاصم»، «تضاد تاریخی»، «موازنۀ قوا» بیان میشوند. این موضوع البته محدود به ایران نیست. در اروپا بالای یک قرن است که بر روی این دیوانگیهای آشکار عنوان فاخر «رئال پالتیک» را گذاشتهاند و آن را از طریق دانشگاه رواج میدهند. در اینجا من قصد پرداختن به این نظریات را ندارم. تنها با همین چند مثال «رئال» از منطقۀ خودمان که ابتدا ذکر کردم مخاطب را به داوری فرا میخوانم. این طرز فکر را یک بار برای همیشه از ذهنتان دور بریزید: هیچ دشمنی ذاتی و همیشگی و رفعناشدنی میان ایران با هیچ کشوری در جهان وجود ندارد. البته معنای چنین حرفی این نیست که هیچ کشوری هیچگاه به دلایل واهی با ما دشمنی نکرده است یا در آینده نخواهد کرد. همانطور که باورهای غلط میان ما رواج دارد کاملاً محتمل است که همین باورها میان دیگران هم رواج داشته باشند. من در ذهن مردم یا رهبران کشورهای دیگر حضور ندارم که ببینم آنها چگونه میاندیشند. تنها میگویم عقل و دلیل منطقی و تجربی میگوید که باید بسیار نادان باشند اگر تصور کنند پیشرفت و توسعه و ثبات یک کشور ۸۵ میلیونی به زیان آنها تمام میشود. اگر دقت کنید توسعه اغلب منطقهای اتفاق میافتد. کمتر از پنجاه سال پیش سرانۀ تولید ناخالص داخلی شرق آسیا پایینتر از آفریقای جنوب صحرا بود. امروز سرانۀ بعضی کشورهای شرق آسیا از اغلب کشورهای اروپایی جلوتر است. چینیها اگر پنجاه سال پیش پیشرفت صنایع و محصولات ژاپنی را به زیان خود میدیدند و با استدلال «رئال پالتیک» و استنادات واهی به «تاریخ» تمام تلاش خود را برای توقف آن به کار میبستند، امروز درصد بالایی از آنان از گرسنگی تلف شده بودند؛ هرچند شاید در بدبخت کردن ژاپنیها هم به توفیقهایی دست یافته بودند.
🆔 @IRANSOCIOLOGY