بچه که بودم از دکترا میترسیدم، یادمه یدفه بابام بردم دکتر وقتی نوبتم شد چارچوب در رو محکم گرفته بودم و داخل نمیرفتم
دیدم بابام گفت آقای دکتر الان میارمش این انگار سگ دیده
دیدم بابام گفت آقای دکتر الان میارمش این انگار سگ دیده