در این بخش هست که شخصیت تام روشن می شود. هنگامی که گریس تام را ناراحت می بیند به او می گوید: من به تو اطمینان دارم ولی تو به خودت نه. شاید تو هم مانند دیگران وسوسه شدهای که مرا مجبور کنی( برای تجاوز به او) و علت ناراحتیات هم همینه !
راوی می گوید: شاید این حرف کمی احمقانه به نظر برسد، اما هیچ کس به اندازهی تام واقع بین نبود. اون بهتر از هرکسی میتوانست از موقعیتهای بوجود آمده کمال استفاده را بکند، ولی باید به خلوص بعضی آدمها شک کرد.
باز راوی میگوید: اون یک نویسنده بود و بهتر از هرکسی میتوانست شرایط و اوضاع را درک کرده و تحلیلکند و به عنوان یک نویسنده که به تمام جزییات یک مسأله فکر میکنه، فکرکرده بود. او در مسایل مهم هرگز احساساتی نمی شد. او فکر همه چیز را میکرد و تمام جوانب یک امر را در نظر می گرفت و سپس عمل می کرد. بنابرین خیلی احمقانه بود اگر فکر میکردیم که او آدم ساده لوح و بی فکری است.
در جای دیگری تام با خود می گوید: هرچند از اینکار متنفرم، اما باید در همهی افکارم کمی تجدید نظر کنم. به نظر من تام موجود خودخواهی بود بیشتر از آنچه دیگران فکرش را میکردند.
تام درآخرین لحظهها هم سعی در اقناع گریس دارد و از او میخواهد تا در نوشتن داستانی که با الهام از زندگی گریس می خواهد بنویسد کمکش کند.
اما کاراکتر اصلی فیلم یعنی گریس؛ گریس زنی بودکه آسیب پذیری و ضعف خود را پنهان می کرد.
دختری که از کارهای پدرش عاصی میشود و از خانه فرار می کند. او آدم لجوجی است وبه خاطر لجاجتش حاضر است خیلی چیز ها را تحمل کند،
گریس بر خلاف تام کارهایش حساب شده نیست. او واقعاً شخصیت خود را نمی شناسد، و فکر می کند آنچه را انجام میدهد واقعاً درست است.
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
راوی می گوید: شاید این حرف کمی احمقانه به نظر برسد، اما هیچ کس به اندازهی تام واقع بین نبود. اون بهتر از هرکسی میتوانست از موقعیتهای بوجود آمده کمال استفاده را بکند، ولی باید به خلوص بعضی آدمها شک کرد.
باز راوی میگوید: اون یک نویسنده بود و بهتر از هرکسی میتوانست شرایط و اوضاع را درک کرده و تحلیلکند و به عنوان یک نویسنده که به تمام جزییات یک مسأله فکر میکنه، فکرکرده بود. او در مسایل مهم هرگز احساساتی نمی شد. او فکر همه چیز را میکرد و تمام جوانب یک امر را در نظر می گرفت و سپس عمل می کرد. بنابرین خیلی احمقانه بود اگر فکر میکردیم که او آدم ساده لوح و بی فکری است.
در جای دیگری تام با خود می گوید: هرچند از اینکار متنفرم، اما باید در همهی افکارم کمی تجدید نظر کنم. به نظر من تام موجود خودخواهی بود بیشتر از آنچه دیگران فکرش را میکردند.
تام درآخرین لحظهها هم سعی در اقناع گریس دارد و از او میخواهد تا در نوشتن داستانی که با الهام از زندگی گریس می خواهد بنویسد کمکش کند.
اما کاراکتر اصلی فیلم یعنی گریس؛ گریس زنی بودکه آسیب پذیری و ضعف خود را پنهان می کرد.
دختری که از کارهای پدرش عاصی میشود و از خانه فرار می کند. او آدم لجوجی است وبه خاطر لجاجتش حاضر است خیلی چیز ها را تحمل کند،
گریس بر خلاف تام کارهایش حساب شده نیست. او واقعاً شخصیت خود را نمی شناسد، و فکر می کند آنچه را انجام میدهد واقعاً درست است.
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran