زن شهر را ترک میکند. اما آیا راه فراری هست؟ فیلم در این فصل درخشان اسارت ناگزیر زن را به صورت حیرت انگیزی عرضه میکند. زن درون کامیون رو باز حامل سیب، دراز کشیده و دوربین با دقت هندسی فراوان او را از بالا نشان میدهد. قاب ثابت مانده و حرکت کامیون با جابهجایی آرام سیبها به نمایش درمیآید. زن گازی به سیب زده و لحظاتی بعد توسط راننده کامیون که دقایقی توقف میکند-و سیبها آرام میگیرند-مورد کامجویی قرار میگیرد. وقتی کامیون دوباره به حرکت درآمده و سپس توقف میکند به نقطهٔ اول بازگشتهایم، به داگ ویل. حقیقت این بود که میدانستیم راه گریزی از این محیط وجود ندارد، چرا که مرز بین این محیط و جهان بزرگتر، برداشته شده. اهمیت این فصل نه فقط در به کمال رساندن مضمون اثر بلکه در فرم آن است. اجرایی تغزلی با ترکیب بصری یگانهٔ آن-رنگ لباس زن و سیبها و شکل کودکانه و فرشتهآسایی که زن دراز کشیده-این فصل را برای همیشه در ذهن ما جای میدهد.
فون ترییه با نمایش به غل و زنجیر کشیده شدن زن توسط مردم شهر، قدم نهایی را برداشته و مایهٔ استثمار در سرزمین فرصتهای طلایی را با مشت به چهرهٔ ما میکوبد. آنچه که زمینههای موردنظر او-سیاهان لینچ شده و سگهای به زنجیر درآمده-را هم برجسته میکند. مضمون «رسیدن به رستگاری با عذاب جسمی و روحی» همیشه مورد علاقهٔ فون ترییه بوده-نه فقط در شکستن امواج و رقصنده در تاریکی به عنوان آثار نام آشنایش-او آن را در فیلم کوتاه فارغ التحصیلیاش با عنوان تصاویری از یک آسودگی (1982 ) نیز ارائه داده بود. قصهٔ فیلم سال 1945 پس از شکست نازیها در جنگ دوم میگذشت و زن دانمارکی چشمان محبوبش را که یک سرباز ژرمن بود از حدقه درمیآورد تا او به آرامش برسد و طعم رستگاری را بچشد.
✍ #حمیدرضا_صدر
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran
فون ترییه با نمایش به غل و زنجیر کشیده شدن زن توسط مردم شهر، قدم نهایی را برداشته و مایهٔ استثمار در سرزمین فرصتهای طلایی را با مشت به چهرهٔ ما میکوبد. آنچه که زمینههای موردنظر او-سیاهان لینچ شده و سگهای به زنجیر درآمده-را هم برجسته میکند. مضمون «رسیدن به رستگاری با عذاب جسمی و روحی» همیشه مورد علاقهٔ فون ترییه بوده-نه فقط در شکستن امواج و رقصنده در تاریکی به عنوان آثار نام آشنایش-او آن را در فیلم کوتاه فارغ التحصیلیاش با عنوان تصاویری از یک آسودگی (1982 ) نیز ارائه داده بود. قصهٔ فیلم سال 1945 پس از شکست نازیها در جنگ دوم میگذشت و زن دانمارکی چشمان محبوبش را که یک سرباز ژرمن بود از حدقه درمیآورد تا او به آرامش برسد و طعم رستگاری را بچشد.
✍ #حمیدرضا_صدر
🎥 Dogville 2003
Join 👉 @honar7modiran