Репост из: 『 گُــل مُــراد 』
گفتمش نقاش را نقشی بکش از جاریم
بی شرف عکس هیولا در دل صحرا کشید 😁
گفتمش نقشی ز خواهرشوهرم ترسیم کن
عکس گرگی با نقاب بره ای زیبا کشید 😁
گفتم از فامیل شوهر بر ورق نقشی بزن
دسته ای کوسه میان بستر دریا کشید 😁
گفتم امشب خانه ی اقوام شوهر دعوتم
در میان خارها شاخه گلی تنها کشید 😁
گفتمش من یکه و آنها همه پشت همند
نخبه ای را در میان جمله اسکل ها کشید 😁
گفتم از اوصاف مادرشوهران چیزی بگو
جام زهر آوردو نالان دست از این دنیا کشید 😁😁😂😂
بی شرف عکس هیولا در دل صحرا کشید 😁
گفتمش نقشی ز خواهرشوهرم ترسیم کن
عکس گرگی با نقاب بره ای زیبا کشید 😁
گفتم از فامیل شوهر بر ورق نقشی بزن
دسته ای کوسه میان بستر دریا کشید 😁
گفتم امشب خانه ی اقوام شوهر دعوتم
در میان خارها شاخه گلی تنها کشید 😁
گفتمش من یکه و آنها همه پشت همند
نخبه ای را در میان جمله اسکل ها کشید 😁
گفتم از اوصاف مادرشوهران چیزی بگو
جام زهر آوردو نالان دست از این دنیا کشید 😁😁😂😂