« الم ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَمِمَّا رَزَقْنَهُمْ یُنْفِقُونَ وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ» [سوره بقره، آیات 1 ـ 4]
نبوت به دلیل حرکت عقلى مردم به آنها عطا شد و خداوند برمردم منت گذاشته است.
هدف دوم بعثت (اصلاح قلب)
]
حکایت روزى حلال با پرهیز از حرام
مردى در مدینه زندگى مى کرد که کارش دزدى بود، ولى بروز نمى داد. شب ها دزدى مى کرد و صبح قیافه زیبایى داشت. از دیوار خانه اى نصف شب بالا رفت.
چهار اتاق خانه پر از اسباب و یک زن سى ساله هم تنها بود. گفت: امشب سفره ما دو برابر است، هم پول و طلاها را مى بریم و هم آن زن که کسى پیش او نیست و زورش هم به ما نمى رسد. در این فکر بود که یکى از آن برق هاى الهى به او زده شد.
یک لحظه قیامت خود را نگاه کرد، چه شب هایى دزدى رفتم و بعد به ناموس مردم دست درازى کردم، حالا هم قیامت شده است، هیچ فریادرسى ندارم، اگر خدا مرا محاکمه کند، چه جوابى بدهم. از دیوار پایین آمد و گفت: مولاى من! ما هر شب به دزدى رفته ایم، امشب تو را دزدیده ایم، ولى خیلى سخت به او گذشت. قیافه آن زن در نظرش مى آمد، عجب زن زیبایى بود. صبح به مسجد آمد، مردم گفتند: یا رسول اللّه خانمى شما را کار دارد، فرمود: داخل مسجد بیاید، زن گفت: پدر و مادرم مرده اند، خانه اى دارم با چند اتاق پر از اسباب زندگى، شوهرم هم مرده است. دیشب بیدار بودم، شبحى روى دیوار دیدم، نمى دانم خیالاتى شده ام یا کسى مى خواست دزدى کند.
درد ما را درمان کن. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چیست؟ گفت: از امشب مى ترسم در آن خانه تنها باشم، اگر کسى زن ندارد، مرا شوهر بده. پیامبر رو به جمعیّت کرد و دزد را دید، فرمود: زن دارى؟ نه، پول دارى عروسى کنى؟ زن گفت: آقا پول نمى خواهم، همین خوب است. فرمود : آقا این خانم را مى خواهى؟ الان آماده اى خانم را برایت عقد کنم؟ گفت: هر چه شما بفرمایید، عقد کرد و فرمود : معطل نشو دست خانم را بگیر و برو. دو تایى به خانه رفتند و دزد نگاهى به این اتاق ها کرد، گفت: خانم دلم مى خواهد گریه کنم، با من حرف نزن، چشمان او مانند آتش سرخ شده بود، گفت: خانم آن دزد دیشبى من بودم و من براى
خطبه اول
قال الله الحکیم ﴿تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوی﴾
فرمود: ره توشه تهيه كنيد
. يك مسافر زاد و راحله ميخواهد، گفتند زادش
تقوا و نماز و روزه و اطاعت دستور خداست
وان راحله محبت است
تقوا یعنی قدرت روحی
«تقوا» یعنی قدرت روحی. نماز میخوانیم تا قدرت
روحی پیدا کنیم. فردا «بیتالمال» دست من است.
فردا سیلآسا پولهایی میآید که هیچ حسابوکتاب
ندارد و هیچجا هم معلوم نمیشود. کدام قدرت روحی
میتواند جلوی آن را بگیرد؟ یک قدرت روحی؛ آن
هم تقوا است و آن هم اعتقاد به «مبدأ» و اعتقاد به
«معاد» است.
به اهمیت تقوا در حفظ و حراست جامعه از منکرات
تأکید کرد: اگر همه باتقوا باشیم منکری ظهور نمیکند.
وقتی آن سپر را از دست میدهیم آسیبپذیر میشویم.
وقتی منکرات زمینهی ظهور پیدا میکنند باید ببینیم
در جبههی حق تقوا در چه سطحی است؟ ملتی که در
اربعین معجزه میکند، چطور نمیتواند آلودگیها را
برطرف کند؟ تقوا کلید است. به آن مجهز شویم
در ماه شریف رجب هستیم ماه صدقه واستغفار
امیرالمومنین (علیه السلام)
میفرمایند: نهج البلاغه در
«اَلصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ»
صدقه دادن دارويى ثمر بخش است.
دارویی که ما از داروخانه میگیریم چه گیاهی، چه
شیمیایی ممکن است اثر داشته باشد و ممکن است
اثر نداشته باشد؛
امیر مومنان می فرماید: صدقه دارويى است که اثردارد
پس اگر فرزندمان مریض شدند هم دکتر ببریم و هم یک
پول مختصری صدقه بدهیم.
در ذیل همین حدیث ابن ابی الحدید می گوید:
روایت داریم «الصدقه صداق الجنه» صدقه مهریه
بهشت است.
البته صدقه فقط پول نیست بلکه در روایت هست
برداشتن چیز آزار دهنده از راه مومنان، نشان دادن
آدرس به یک مومنی و... این ها هم صدقه است
امام باقر سلام الله علیه فرمودند
اَلْبِرُّ وَ اَلصَّدَقَةُ السرّ يَنْفِيَانِ اَلْفَقْرَ وَ يَزِيدَانِ فِي اَلْعُمُرِ
وَ يَدْفَعَانِ عن سَبْعِينَ مِيتَةَ سَوْءٍ.
نیکی و صدقه پنهانی نیازمندی را می زداید و بر عمر
می افزاید و هفتاد گونه مرگ بد و ناگوار را از انسان
دور میکند
.
وَ أَعْمَالُ اَلْعِبَادِ فِي عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْيُنِهِمْ فِي آجَالِهِمْ
و كردار بندگان در دنيا، فردا در پيش روى آنان جلوهگر است.
مفسرین گفتهاند این جمله تفسیر آیات 7 و8 سوره
زلزال است، که خداوند متعال می فرماید:
«فَمَن يَعمَل مِثقَالَ ذَرَّةٍ خَيرا يَرَهُۥ»
پس هر کس هم وزنِ ذرّه اى نیکى کرده، [در آن
روزنتیجۀ] آن را خواهد دید
وَمَن يَعمَل مِثقَالَ ذَرَّة شَرّا يَرَهُۥ
نبوت به دلیل حرکت عقلى مردم به آنها عطا شد و خداوند برمردم منت گذاشته است.
هدف دوم بعثت (اصلاح قلب)
]
حکایت روزى حلال با پرهیز از حرام
مردى در مدینه زندگى مى کرد که کارش دزدى بود، ولى بروز نمى داد. شب ها دزدى مى کرد و صبح قیافه زیبایى داشت. از دیوار خانه اى نصف شب بالا رفت.
چهار اتاق خانه پر از اسباب و یک زن سى ساله هم تنها بود. گفت: امشب سفره ما دو برابر است، هم پول و طلاها را مى بریم و هم آن زن که کسى پیش او نیست و زورش هم به ما نمى رسد. در این فکر بود که یکى از آن برق هاى الهى به او زده شد.
یک لحظه قیامت خود را نگاه کرد، چه شب هایى دزدى رفتم و بعد به ناموس مردم دست درازى کردم، حالا هم قیامت شده است، هیچ فریادرسى ندارم، اگر خدا مرا محاکمه کند، چه جوابى بدهم. از دیوار پایین آمد و گفت: مولاى من! ما هر شب به دزدى رفته ایم، امشب تو را دزدیده ایم، ولى خیلى سخت به او گذشت. قیافه آن زن در نظرش مى آمد، عجب زن زیبایى بود. صبح به مسجد آمد، مردم گفتند: یا رسول اللّه خانمى شما را کار دارد، فرمود: داخل مسجد بیاید، زن گفت: پدر و مادرم مرده اند، خانه اى دارم با چند اتاق پر از اسباب زندگى، شوهرم هم مرده است. دیشب بیدار بودم، شبحى روى دیوار دیدم، نمى دانم خیالاتى شده ام یا کسى مى خواست دزدى کند.
درد ما را درمان کن. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چیست؟ گفت: از امشب مى ترسم در آن خانه تنها باشم، اگر کسى زن ندارد، مرا شوهر بده. پیامبر رو به جمعیّت کرد و دزد را دید، فرمود: زن دارى؟ نه، پول دارى عروسى کنى؟ زن گفت: آقا پول نمى خواهم، همین خوب است. فرمود : آقا این خانم را مى خواهى؟ الان آماده اى خانم را برایت عقد کنم؟ گفت: هر چه شما بفرمایید، عقد کرد و فرمود : معطل نشو دست خانم را بگیر و برو. دو تایى به خانه رفتند و دزد نگاهى به این اتاق ها کرد، گفت: خانم دلم مى خواهد گریه کنم، با من حرف نزن، چشمان او مانند آتش سرخ شده بود، گفت: خانم آن دزد دیشبى من بودم و من براى
خطبه اول
قال الله الحکیم ﴿تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوی﴾
فرمود: ره توشه تهيه كنيد
. يك مسافر زاد و راحله ميخواهد، گفتند زادش
تقوا و نماز و روزه و اطاعت دستور خداست
وان راحله محبت است
تقوا یعنی قدرت روحی
«تقوا» یعنی قدرت روحی. نماز میخوانیم تا قدرت
روحی پیدا کنیم. فردا «بیتالمال» دست من است.
فردا سیلآسا پولهایی میآید که هیچ حسابوکتاب
ندارد و هیچجا هم معلوم نمیشود. کدام قدرت روحی
میتواند جلوی آن را بگیرد؟ یک قدرت روحی؛ آن
هم تقوا است و آن هم اعتقاد به «مبدأ» و اعتقاد به
«معاد» است.
به اهمیت تقوا در حفظ و حراست جامعه از منکرات
تأکید کرد: اگر همه باتقوا باشیم منکری ظهور نمیکند.
وقتی آن سپر را از دست میدهیم آسیبپذیر میشویم.
وقتی منکرات زمینهی ظهور پیدا میکنند باید ببینیم
در جبههی حق تقوا در چه سطحی است؟ ملتی که در
اربعین معجزه میکند، چطور نمیتواند آلودگیها را
برطرف کند؟ تقوا کلید است. به آن مجهز شویم
در ماه شریف رجب هستیم ماه صدقه واستغفار
امیرالمومنین (علیه السلام)
میفرمایند: نهج البلاغه در
«اَلصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ»
صدقه دادن دارويى ثمر بخش است.
دارویی که ما از داروخانه میگیریم چه گیاهی، چه
شیمیایی ممکن است اثر داشته باشد و ممکن است
اثر نداشته باشد؛
امیر مومنان می فرماید: صدقه دارويى است که اثردارد
پس اگر فرزندمان مریض شدند هم دکتر ببریم و هم یک
پول مختصری صدقه بدهیم.
در ذیل همین حدیث ابن ابی الحدید می گوید:
روایت داریم «الصدقه صداق الجنه» صدقه مهریه
بهشت است.
البته صدقه فقط پول نیست بلکه در روایت هست
برداشتن چیز آزار دهنده از راه مومنان، نشان دادن
آدرس به یک مومنی و... این ها هم صدقه است
امام باقر سلام الله علیه فرمودند
اَلْبِرُّ وَ اَلصَّدَقَةُ السرّ يَنْفِيَانِ اَلْفَقْرَ وَ يَزِيدَانِ فِي اَلْعُمُرِ
وَ يَدْفَعَانِ عن سَبْعِينَ مِيتَةَ سَوْءٍ.
نیکی و صدقه پنهانی نیازمندی را می زداید و بر عمر
می افزاید و هفتاد گونه مرگ بد و ناگوار را از انسان
دور میکند
.
وَ أَعْمَالُ اَلْعِبَادِ فِي عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْيُنِهِمْ فِي آجَالِهِمْ
و كردار بندگان در دنيا، فردا در پيش روى آنان جلوهگر است.
مفسرین گفتهاند این جمله تفسیر آیات 7 و8 سوره
زلزال است، که خداوند متعال می فرماید:
«فَمَن يَعمَل مِثقَالَ ذَرَّةٍ خَيرا يَرَهُۥ»
پس هر کس هم وزنِ ذرّه اى نیکى کرده، [در آن
روزنتیجۀ] آن را خواهد دید
وَمَن يَعمَل مِثقَالَ ذَرَّة شَرّا يَرَهُۥ