آخرین ستاره شب.(فریرمان).pdf
🌼✨ســـ❅ـــوپــــ🤍ــرایــ❅ــــز✨🌼
🌼رمان: #آخرین_ستاره_شب
🌼نویسنده: #لیانا_دیاکو
🌼ژانر : #اربابی| #عاشقانه
🌼خلاصه: 🌿
آسمان اینبار با شدت بیشتری غرید و از برقش، دل تاریکی شب به یکباره روشن شد. ترنج شیهه ای کشید و روی دو پا بلند شد اما عماد به موقع افسارش را کشید و مهارش کرد، قبل از اینکه او را به زمین بزند از پشت اسب پیاده شد و به طرف صخره های پای کوه رفت. در تاریک و روشن و زیر رگبار سیل آسا زیر آنها پناه گرفت، سر در گوش اسب کرد و سعی کرد با نوازش و نجوا آرامش کند. این چند روز که از برگشتنش گذشته بود هر روز اسب زین میکرد و به زمین های دور و نزدیک سر میزد تا او را ببینند و اسمش بر سر زبان ها بیفتد.
>
#𝐍𝐞𝐰🖤✨
『† @fery_roman † 』
『† @fery_roman_Online † 』
🌼رمان: #آخرین_ستاره_شب
🌼نویسنده: #لیانا_دیاکو
🌼ژانر : #اربابی| #عاشقانه
🌼خلاصه: 🌿
آسمان اینبار با شدت بیشتری غرید و از برقش، دل تاریکی شب به یکباره روشن شد. ترنج شیهه ای کشید و روی دو پا بلند شد اما عماد به موقع افسارش را کشید و مهارش کرد، قبل از اینکه او را به زمین بزند از پشت اسب پیاده شد و به طرف صخره های پای کوه رفت. در تاریک و روشن و زیر رگبار سیل آسا زیر آنها پناه گرفت، سر در گوش اسب کرد و سعی کرد با نوازش و نجوا آرامش کند. این چند روز که از برگشتنش گذشته بود هر روز اسب زین میکرد و به زمین های دور و نزدیک سر میزد تا او را ببینند و اسمش بر سر زبان ها بیفتد.
..........
#رمان| #فری_رمان| #رمان_ایرانی| #کانال_تلگرام_رمان| #رمان_پرطرفدار| #جدید
>
#𝐍𝐞𝐰🖤✨
『† @fery_roman † 』
『† @fery_roman_Online † 』