«جهان با من برقص» فیلم زباله ای بود، ولی این سکانسش، سکانس حق و تلخی است.
انسانها عاشق چیزهایی هستند که نیازهایشان را برطرف میکند و عاشق افرادی که میتوانند آن چیزها را فراهم کنند.
دختری که عاشق طلا و جواهر است، برای مردی که بتواند برای او طلای بیشتری بخرد میمیرد و این چیزی جز عشق به آن مرد نیست، و مردی که از شهوت زمین را گاز میگیرد عاشق زنی است که بهتر از بقیه بتواند او را ارضا کند و این چیزی غیر از عشق به آن زن نیست.
قدری شاید پیچیده به نظر برسد ولی مکانسیم عاشقی در انسان چنین است، اگرچه خود انسانها آن را انکار کنند و با جملات بی سروته و مهملی شبیه «من او را برای خودش دوست دارم» خودشان را گول بزنند...
@fact_worlld