و همچنین سالگرد آسو اینا رو جشن گرفتیم. خیلی کیوت بود سورپرایز شدن آسو؛
ما فکر میکردیم خمیر پیتزا کمه برای همین ارسلان داوطلب شد بره بخره، خیلی سیکیم خیاری هم قبول کرد چون هوا سرد بود و کون گشادی غلبه کرده بود، معلوم بود وزه از قبل تو سرش نقشه چیده بوده 🥺
خلاصه خیلی دیر کرد و وقتی هم اومد داخل خونه آسو دستشویی بود، دید آسو نیست یواشکی بهمون گفت بچه‌ها من گل و کیک خریدم آسو رو سورپرایز کنم
و دیگه منتظر لحظه‌ی مناسب موند و به ما علامت داد که فیلم بگیریم و با گل و کیک جلوی قوقولی ظاهر شد. زید تراز 🙏🏻