#اعتراف

سلام
چند سال پیش که کلاس هفتم،هشتم بودم باشگاه میرفتم لباس اصلیمون که واسه مسابقه ها میپوشیدیم رنگش سبز بود.
من میخواستم بطری واسه باشگاه بخرم
یه مغازه لوازم تحریر نزدیک مدرسمون بود
یه روز بعد از مدرسه رفتم از فروشندش که یه مرد مهربون هم بود پرسیدم بطری دارین یه مدل بطری پلاستیکی بهم نشون داد
گفتم نه من یه مدل بطری با جنس خوب، درجه دار با رنگ سبز میخوام😶
گفت ندارم ولی فردا میرم بازار میارم
فک میکنید فرداش رفت؟
نهههه
من تا دوهفته هرروز بعد از مدرسه میرفتم در مغازش اونم همش میگفت فردا میرم بازار
جالب ترش اینه که در هییییچ مغازه دیگه ای نمیرفتم گیر داده بودم به همین یکی😐
خلاصه بعد از دوهفته رفتم در مغازش دیدم یه بطری گذاشت جلوم گفت ببین من نتونستم برم بازار جنس بیارم ولی رفتم گشتم یه بطری با جنس خوب،درجه دار وبارنگ سبز برات پیدا کردم خریدم آوردم حالا هم اگه نمیخوای پول بدی نده بطری بردارو برو😐😂
منم با یه حالتی بهش نگاه میکردم که خودش خندش گرفت
بعدم بطری و حساب کردم و رفتم
دیگه هم پامو تو اون مغازه نزاشتم....
الان که فکر میکنم هم تو مغزم ریده بودن
هم اون رید بهم:)))