#یادداشتهای_پریشانی
⭕️⭕️جامعهی ناسیراب
چیزی که در همه جا «هست» در هیچ جا نیست
هرچیزی باید در جای خودش باشد، وقتی «موضوعی» از «موضع» خودش راه میافتد و در تمام مواضع دیگرحاضر میشود، هم جای دیگر امور را گرفته هم خودش را ضایع کرده.
یکی از پیچیده ترین مسایل و معضلات جامعهی امروز ایرانی «امر جنسی»ست.
وجود لایحهی حجاب و اصرار غیرعقلایی اقلیتی کاملن مشکوک بر اجرای مفادی غیر انسانی و طبعن غیر الهی، موید همین نکته است.
اینکه بلندگوداران این قوانین ِ بدعت آمیز میگویند:
اگر حجاب باشد تمام مشکلات حل است یا نبود روسری موجد ایجاد تمام انحرافات و بدبختیهاست یا روسری را درست کنید اقتصاد درست میشود و..» نشان از اشغال تمام ساحات وجودی انسان ایرانی به دست سکس است.
وقتی سکس را مینشانید در تخم چشمتان اساسن امکان دیدن ساحات عظیم و بیانتهای انسان ، جهان و خدا را ندارید.
مدتهاست در این جامعهی یله، «همهی راهها به سکس ختم میشود» و چون تمام راهها به یک سمت و جهت است، پس نه آن سمت «سمت» است و نه آن جهت «وجه» دارد و نیز نه این راهها راهاند...
هر چیزی و امری وضعی، باید در موضع خودش قرار داشته باشد تا «باشد» و معنا دار باشد کار کند به کار آید. وقتی در «مسیل» خانه میسازی زیستجایی برای بودن چ بالیدن نمیسازی، محلی میسازی که مرگ «حال» آن خواهد شد و به زودی در آن حلول خواهد کرد.
خشت زدن بر دریا، جانکندن است نه فراهم کردن زمینههای زندهگی..
سوای آن اقلیت بدعتگذار اعور ِ یک چشم، که آغاز و انجام انسان و جهان را بر محور سکس دیدهاند، ( زن در قامت حوا موجب دوری از بهشتی شده که قرار است در آخر کار به آن برگردیم و با حور و غلمان درآمیزیم) عموم مردم نیز بستر آمیزش خود را در تمامی ساحات زبان/جهان انسان امروز ایرانی پهن کرده است. چیزی که نشان از تباهی مطلق خود امر جنسی هم دارد.
امر جنسی حاضر در تمام ساحات زبانی چیزیست که نه فقط خودش را که تمام امور دیگر را نیز به تباهی خواهد کشاند که کشانده...
در چنین جامعهای که نامش را خیلی چیزها میتوان گذاشت (مثلن جامعهی تختخوابی) اتفاقن اکثریت مردم از ارتباطات جنسی کامیاب و راضی نیستند.
اگر چرایی چنین ارتباطی کسب لذتی ناب باشد و سرحال و سیراب شدن، در چنین وضعی ( حضور ددر همه جا) به ضد خودش تبدیل شده است. اگر در تنآمیزیهای رایج در این جامعه کامیابی و سیراب شدن وجود داشت اینهمه بیقراری برای ایجاد ارتباط جنسی در هر شکل و قالب و ... وجود نداشت. و چرا میگویم اینگونه رایج شده؟
وقتی خود حضرات سن دوازده سیزده سال را شروع تنآمیزیها اعلام میکنند (چه در قالب کودک همسری ، چه در شکل تنفروشی چه در شکل ارتباطات کودکانه به نام دوست پسر دختری و..) یا در کوچه و خیابان مردان عطش دار شصت هفتاد ساله درپی کسب رضایت جنسی دیده میشوند دقیقن بیانگر آن رواح است.( فعلن هم که تمام آمار این مملکت سری و امنیتی است مثل همه چیز دیگر)
و علت اصلی پیدایش این ملغمهی پریشانی و این دیگ در هم جوش مسموم چیست؟ به گمانم نخستینش عدم شناخت است.
جهل حاکمان و مردم نسبت به امرجنسی یا «تجاهل» اقلیت حاکمان بدعتپیشهی بیخبر از انسان، نسبت به این موضوع باعث شده برای یافتن موضعش با آزمون و خطاهای بسیار آن را راه بیندازند در جامعه و در هرجایگاهی قرارش دهند تا ببینند کی رضایت شان حاصل میشود؟
نادستگاه مدعی سعادت، خودش در این باره جهل مطلقی دارد و مردم بی پناه نیز با نشناختن امرجنسی و جایگاهش، آن را به تمام ساحات زندگی ایرانی کشیدها ند و تمام عرصههای حضور و وجود انسان ایرانی به خراباتی تبدیل شده که البته هیچکس ارضا شده از بستر تنآمیزی برنمیخیزد که اگر برمیخاست این داستان را به تابلوهای تبلیغاتی مانند تابلو مذکور نمیکشاند.
البته در این یادداشت من امر جنسی را نمونهای از تمامی ناکامیها و ناکامیابیهایی میدانم که جامعهی ما اسیر و دربند آن است. نه پزشک فوق تخصص پر درآمد از زندهگی کامگرفته، نه کارگر حداقل بگیر.استاد دانشگاه از همه چیز ناراضی است و بقال سر کوچه ی ماهم ، کارخانه دار معترض است که کو دل خوش؟! فوتبالیست پول مفتبگیر تازه به دوران رسیده هم، دم به دم در اتوبوس و هتل و..دنبال رضایتی است که به دست نمیآید. طبقهی پولدار بالانشین (چه اصیل،چه نوکیسه) بیشتر تشنهی پول است و طبقهی فقیر در آتش انواع نیاز و رفتن به بالا..
آیا نیازی هست جز عکسی که دربارهاش این یادداشت نوشته شد به عرصههای دیگر هم اشاره کنم؟ شیمی و برخی قوانینش؟ یا ریاضی و برخی اعداش، یا ادبیات و برخی افعالش یا مکالمات مردم در رانندهگی یا میهمانی یا فحش های رایج در خیابان و..؟
چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب،
اسب در حسرت خوابیدن گاریچی،
مرد گاریچی در حسرت مرگ..
#محسن_یارمحمدی
جستوجوگر تاریخ و فرهنگ ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️جامعهی ناسیراب
چیزی که در همه جا «هست» در هیچ جا نیست
هرچیزی باید در جای خودش باشد، وقتی «موضوعی» از «موضع» خودش راه میافتد و در تمام مواضع دیگرحاضر میشود، هم جای دیگر امور را گرفته هم خودش را ضایع کرده.
یکی از پیچیده ترین مسایل و معضلات جامعهی امروز ایرانی «امر جنسی»ست.
وجود لایحهی حجاب و اصرار غیرعقلایی اقلیتی کاملن مشکوک بر اجرای مفادی غیر انسانی و طبعن غیر الهی، موید همین نکته است.
اینکه بلندگوداران این قوانین ِ بدعت آمیز میگویند:
اگر حجاب باشد تمام مشکلات حل است یا نبود روسری موجد ایجاد تمام انحرافات و بدبختیهاست یا روسری را درست کنید اقتصاد درست میشود و..» نشان از اشغال تمام ساحات وجودی انسان ایرانی به دست سکس است.
وقتی سکس را مینشانید در تخم چشمتان اساسن امکان دیدن ساحات عظیم و بیانتهای انسان ، جهان و خدا را ندارید.
مدتهاست در این جامعهی یله، «همهی راهها به سکس ختم میشود» و چون تمام راهها به یک سمت و جهت است، پس نه آن سمت «سمت» است و نه آن جهت «وجه» دارد و نیز نه این راهها راهاند...
هر چیزی و امری وضعی، باید در موضع خودش قرار داشته باشد تا «باشد» و معنا دار باشد کار کند به کار آید. وقتی در «مسیل» خانه میسازی زیستجایی برای بودن چ بالیدن نمیسازی، محلی میسازی که مرگ «حال» آن خواهد شد و به زودی در آن حلول خواهد کرد.
خشت زدن بر دریا، جانکندن است نه فراهم کردن زمینههای زندهگی..
سوای آن اقلیت بدعتگذار اعور ِ یک چشم، که آغاز و انجام انسان و جهان را بر محور سکس دیدهاند، ( زن در قامت حوا موجب دوری از بهشتی شده که قرار است در آخر کار به آن برگردیم و با حور و غلمان درآمیزیم) عموم مردم نیز بستر آمیزش خود را در تمامی ساحات زبان/جهان انسان امروز ایرانی پهن کرده است. چیزی که نشان از تباهی مطلق خود امر جنسی هم دارد.
امر جنسی حاضر در تمام ساحات زبانی چیزیست که نه فقط خودش را که تمام امور دیگر را نیز به تباهی خواهد کشاند که کشانده...
در چنین جامعهای که نامش را خیلی چیزها میتوان گذاشت (مثلن جامعهی تختخوابی) اتفاقن اکثریت مردم از ارتباطات جنسی کامیاب و راضی نیستند.
اگر چرایی چنین ارتباطی کسب لذتی ناب باشد و سرحال و سیراب شدن، در چنین وضعی ( حضور ددر همه جا) به ضد خودش تبدیل شده است. اگر در تنآمیزیهای رایج در این جامعه کامیابی و سیراب شدن وجود داشت اینهمه بیقراری برای ایجاد ارتباط جنسی در هر شکل و قالب و ... وجود نداشت. و چرا میگویم اینگونه رایج شده؟
وقتی خود حضرات سن دوازده سیزده سال را شروع تنآمیزیها اعلام میکنند (چه در قالب کودک همسری ، چه در شکل تنفروشی چه در شکل ارتباطات کودکانه به نام دوست پسر دختری و..) یا در کوچه و خیابان مردان عطش دار شصت هفتاد ساله درپی کسب رضایت جنسی دیده میشوند دقیقن بیانگر آن رواح است.( فعلن هم که تمام آمار این مملکت سری و امنیتی است مثل همه چیز دیگر)
و علت اصلی پیدایش این ملغمهی پریشانی و این دیگ در هم جوش مسموم چیست؟ به گمانم نخستینش عدم شناخت است.
جهل حاکمان و مردم نسبت به امرجنسی یا «تجاهل» اقلیت حاکمان بدعتپیشهی بیخبر از انسان، نسبت به این موضوع باعث شده برای یافتن موضعش با آزمون و خطاهای بسیار آن را راه بیندازند در جامعه و در هرجایگاهی قرارش دهند تا ببینند کی رضایت شان حاصل میشود؟
نادستگاه مدعی سعادت، خودش در این باره جهل مطلقی دارد و مردم بی پناه نیز با نشناختن امرجنسی و جایگاهش، آن را به تمام ساحات زندگی ایرانی کشیدها ند و تمام عرصههای حضور و وجود انسان ایرانی به خراباتی تبدیل شده که البته هیچکس ارضا شده از بستر تنآمیزی برنمیخیزد که اگر برمیخاست این داستان را به تابلوهای تبلیغاتی مانند تابلو مذکور نمیکشاند.
البته در این یادداشت من امر جنسی را نمونهای از تمامی ناکامیها و ناکامیابیهایی میدانم که جامعهی ما اسیر و دربند آن است. نه پزشک فوق تخصص پر درآمد از زندهگی کامگرفته، نه کارگر حداقل بگیر.استاد دانشگاه از همه چیز ناراضی است و بقال سر کوچه ی ماهم ، کارخانه دار معترض است که کو دل خوش؟! فوتبالیست پول مفتبگیر تازه به دوران رسیده هم، دم به دم در اتوبوس و هتل و..دنبال رضایتی است که به دست نمیآید. طبقهی پولدار بالانشین (چه اصیل،چه نوکیسه) بیشتر تشنهی پول است و طبقهی فقیر در آتش انواع نیاز و رفتن به بالا..
آیا نیازی هست جز عکسی که دربارهاش این یادداشت نوشته شد به عرصههای دیگر هم اشاره کنم؟ شیمی و برخی قوانینش؟ یا ریاضی و برخی اعداش، یا ادبیات و برخی افعالش یا مکالمات مردم در رانندهگی یا میهمانی یا فحش های رایج در خیابان و..؟
چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب،
اسب در حسرت خوابیدن گاریچی،
مرد گاریچی در حسرت مرگ..
#محسن_یارمحمدی
جستوجوگر تاریخ و فرهنگ ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹