#پارت_122 ♥️
دردناک تر از هر ضربه و فریاد دردناک منه
نفرت تو چشماش و حرفای بدیه که میزنه
با تموم وجودم گریه میکنم
میخوام که بس کنه ، التماسش میکنم
ولی میزنه و میزنه
اونقدری که حس میکنم ، حس میکنم دارم از حال میرم
حالمو که میبینه نگاهی به دستاش میندازه
حس میکنم خودشم تعجب میکنه
حس میکنم نمیدونه تو چه موقعیتیه و امیر بهم گفت که چیکار کردم با این مرد
کمربند و پرت میکنه یه گوشه و میشینه رو تخت
زل میزنه بهم
لباسم و جر داده بود و جای سنگین کمربندش به شدت میسوخت
به خاطر شدت جیغایی که میزدم نمیتونستم درست نفس بکشم
به خاطر گریه ی زیاد نفسم بالا نمیومد
خودمو جلو میکشم و درد رد کمر روی باسنم میکشه منو
اروم اشک میریزم و فردا شب قراره بریم خونه ی ما؟
دستام میلرزن
اروم خودمو میکشم سمت تخت
-خوبی؟
گنگ و گیجه ولی میدونم پشیمون نیست از زدنم
هنوزم همون نیشخند لعنتی رو لبشه
چیزی نمیگهو سیگاری از تو جیبش در میاره
چشمام میسوزن
- فکر کردی دلم به حالت میسوزه؟
جوابشو نمیدم
درد دارم و حس میکنم از درد میتونم حتی زمینم گاز بزنم
به خودم میپیچم
بی توجه به من میگه :
- دلم نمیسوزه ، حتی اگه زنده زنده جلو روم کباب بشی ام دلم نمیسوزه
میدونی چرا؟!
اهی میکشه
- اخه دیگه دلی نمونده تو همشو گرفتی و اتیش زدی
بغض میکنه و اشکای من شدت پیدا میکنن
-اون دلرو تموم کردی ، دیگه تو سینه من هیجی نیست ، تو دلمو بردی و..
هق هق مردونش آتیشم میزنه
از یقه ی جر خوردم میگیره و میکشتم سمت خودش
- خودت عشقتو با غریبه و در حال عشق بازی ببینی چه بلایی سرت میاد؟!
دردناک تر از هر ضربه و فریاد دردناک منه
نفرت تو چشماش و حرفای بدیه که میزنه
با تموم وجودم گریه میکنم
میخوام که بس کنه ، التماسش میکنم
ولی میزنه و میزنه
اونقدری که حس میکنم ، حس میکنم دارم از حال میرم
حالمو که میبینه نگاهی به دستاش میندازه
حس میکنم خودشم تعجب میکنه
حس میکنم نمیدونه تو چه موقعیتیه و امیر بهم گفت که چیکار کردم با این مرد
کمربند و پرت میکنه یه گوشه و میشینه رو تخت
زل میزنه بهم
لباسم و جر داده بود و جای سنگین کمربندش به شدت میسوخت
به خاطر شدت جیغایی که میزدم نمیتونستم درست نفس بکشم
به خاطر گریه ی زیاد نفسم بالا نمیومد
خودمو جلو میکشم و درد رد کمر روی باسنم میکشه منو
اروم اشک میریزم و فردا شب قراره بریم خونه ی ما؟
دستام میلرزن
اروم خودمو میکشم سمت تخت
-خوبی؟
گنگ و گیجه ولی میدونم پشیمون نیست از زدنم
هنوزم همون نیشخند لعنتی رو لبشه
چیزی نمیگهو سیگاری از تو جیبش در میاره
چشمام میسوزن
- فکر کردی دلم به حالت میسوزه؟
جوابشو نمیدم
درد دارم و حس میکنم از درد میتونم حتی زمینم گاز بزنم
به خودم میپیچم
بی توجه به من میگه :
- دلم نمیسوزه ، حتی اگه زنده زنده جلو روم کباب بشی ام دلم نمیسوزه
میدونی چرا؟!
اهی میکشه
- اخه دیگه دلی نمونده تو همشو گرفتی و اتیش زدی
بغض میکنه و اشکای من شدت پیدا میکنن
-اون دلرو تموم کردی ، دیگه تو سینه من هیجی نیست ، تو دلمو بردی و..
هق هق مردونش آتیشم میزنه
از یقه ی جر خوردم میگیره و میکشتم سمت خودش
- خودت عشقتو با غریبه و در حال عشق بازی ببینی چه بلایی سرت میاد؟!