#پارت_110 ♥️
ظرفارو جمع کردم و شستم
وقتی برگشتم کاوه خواب بود و این یکم برای من فرصت به شمار میومد
برگشتم تو اتاق سابقم و اون بوم و ازش خارج کردم
بعد از اون استایل ایستادنش کنار ماشین و نگاه براقش حالا میخواستم همون روز رو بکشم
همون روزی که...
اهی میکشم
بی لیاقتی آوا ، بی لیاقت بودی
کارم رو شروع میکنم و هرازگاهی نگاهی به تابلوی قبلی میندازم
هنوز کلی کار داشتن ولی..
من میدیدم
اون خاطرات لعنتی و رو با به تصویر کشیدن کاوه هر روز و هزار باره میدیدم و چه شکنجه ای بدتر از این واسه دختر خیانت کاری مثل من!
کارم تا صبح طول میکشه
میترسم بیدار بشه و ببینه نیستم پس بلاخره دست میکشم و دوباره قایمشون میکنم
دوشی میگیرم و میرم تو اتاقمون
میشینم و زل میزنم بهش
اون واقعا جذابه و کدوم دختریه که از ای مرد بگذره؟!
دلم میخواد خودم و احساسات احمقم و بکشم.
چطور تونستم این کار و کنم؟!.
یه لحظه یاد پیمان افتادم
اگه یه روزی میفهمید همه ی اینا تقصیر مامانش بوده چی!؟
نیشخندی میزنم و یاد اون پا روی گاز فشردنش میفتم
کسی که قسم به زیبایی اسمون میخورد و از ته دل میگفت میخوادتم و عاشقمه اونجورب و تو اون اوضاع ترکم کرده بود
اون عشق نبود..اون عوضی!!
دستی روی موهای کاوه میکشم و خیلی غیرارادی روشونو میبوسم و خودمم شکه میشم
تکون میخوره و من مثل مجسمه خشک میشم.
ظرفارو جمع کردم و شستم
وقتی برگشتم کاوه خواب بود و این یکم برای من فرصت به شمار میومد
برگشتم تو اتاق سابقم و اون بوم و ازش خارج کردم
بعد از اون استایل ایستادنش کنار ماشین و نگاه براقش حالا میخواستم همون روز رو بکشم
همون روزی که...
اهی میکشم
بی لیاقتی آوا ، بی لیاقت بودی
کارم رو شروع میکنم و هرازگاهی نگاهی به تابلوی قبلی میندازم
هنوز کلی کار داشتن ولی..
من میدیدم
اون خاطرات لعنتی و رو با به تصویر کشیدن کاوه هر روز و هزار باره میدیدم و چه شکنجه ای بدتر از این واسه دختر خیانت کاری مثل من!
کارم تا صبح طول میکشه
میترسم بیدار بشه و ببینه نیستم پس بلاخره دست میکشم و دوباره قایمشون میکنم
دوشی میگیرم و میرم تو اتاقمون
میشینم و زل میزنم بهش
اون واقعا جذابه و کدوم دختریه که از ای مرد بگذره؟!
دلم میخواد خودم و احساسات احمقم و بکشم.
چطور تونستم این کار و کنم؟!.
یه لحظه یاد پیمان افتادم
اگه یه روزی میفهمید همه ی اینا تقصیر مامانش بوده چی!؟
نیشخندی میزنم و یاد اون پا روی گاز فشردنش میفتم
کسی که قسم به زیبایی اسمون میخورد و از ته دل میگفت میخوادتم و عاشقمه اونجورب و تو اون اوضاع ترکم کرده بود
اون عشق نبود..اون عوضی!!
دستی روی موهای کاوه میکشم و خیلی غیرارادی روشونو میبوسم و خودمم شکه میشم
تکون میخوره و من مثل مجسمه خشک میشم.